من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

فقط امروز ....

  

صبح همسری رو محکم بغل کردم و بی توجه به عقربه هایی که تند تند می گذشتند و دیر شدن رو نشونم می داد  45 دقیقه کامل تو بغلش بودم ..بوش  کردم ...حرف زدیم ...خندیدیم ...یک بغل کردن ساده ..صمیمی ...فقط یک در آغوش بودن و در آغوش گرفتن معمولی  می تونه همچین روز آدم رو بسازه که پر شی  از  انرژی ..این وسط  گله از  تنهایی های  این روزها ...مشغله ها و مشغولیت ها رو میشه  تو گوشش بگی ...میشه با دستات جوری  نوازش کنی  موهاش رو  ... پیشانی و دور  چشماش رو ...کناره هی لب و  پشت گوش و  دور  گردن و روز  بازوش رو که چشماش رو ببنده و  تو باشی و  آدمی که بودنش  برات اهمیت زیادی داره  در زندگی ....میشه برای  دو میلیون و  نهصد و هفتمین بار!!! بپرسی منو دوووووووووووووووووووووست دارررررررررررررررری؟ بعد که طرف  خیره به چشمات نگاه میکنه و  مکث  میکنه و  مکث ..و مکث و ....و مکث ...و چشماش  حرف میزنه باهات و محکم تر  بغلش می کنی و میگی  انقدررررررررررر فکر کردن داره ؟ و ته دلت غنج میره که چقدر  دقیق داره نگاهت میکنه ... و وقتی  جدی میگه متاسفانه آره !!دوستت دارم (کوفت!!! هیچیش به آدم شبیه نیست این مرد!!)  و محکم جلوی دهنت رو بگیره تا سوال بعدی  و بعدی و بعدی رو نپرسی ..(چقدر  منو دوست داری ؟  چی  منو بیشتر  دوست داری ؟  از کی فهمیدی  دیگه از دست رفتی و عاشقم شدی ؟ منو بیشتر  دوست داری  یابچه مون رو ؟  اگه بمیرم  ناراحت میشی ؟  گریه هم میکنی ؟ اصلا میتونی بعدش باز  زنده بمونی ؟  مثل من دوستش  خواهی  داشت ؟ الهی  جفتتون بمیرین که میخوای  بعد من باز  ازدواج کنی!!!  . .....) و اون بدبخت  اوایل نمی دونست اون یکی  که باید  بمیره  اصلا کی  هست بیچاره !!  البته خودمم نمی دونم ....فقط  بمیره دیگه!!! 

همش رو گفتم تا بگم میشه یک دو نفری ساده و  کوچولو  بهت نشون بده روز   روز  توست ...و تو در قلب یک مرد  هستی ...و تو برای  این بودن و  موندگار بودن  باید مراقب خودت باشی ...که این موندن مسوولیت داره ... و تو مسوول دل اون آدمی  هستی که  بهت گره خورده ... 

 

امروز  روز  منه ...روز  تو ....روزی که  فارغ از  این که آیا مردی  هست دوستت داشته باشه ...آیا  دلی  هست  برات بتپه ..ایا  بچه ای  داری یا نداری ..باید فقط و فقط  به خاطر  توانایی هایی که داری ...زن بودنت ..تجربه هایی که تو میتونی  داشته باشی و  مرد  حتی  تصورش رو نداره ...دل نازک بودنت ..قوی بودنت ...عاشق شدنت ...حسودی  کردنت ..مالکیت داشتنت ..مهربانی ات ..اشک ریختنت....خنده هات ..باید به خاطر این که  فرصت بهت داده شد  زندگی رو با  دلت لمس کنی ...و ببینی ....باید  کمی ..فقط  کمی  .ممنون دار  خدا باشی .... .... 

میدونم ..میدونم ..همین الان ممکنه تو  بدترین روزهای  زندگیت باشی ..ممکنه همین امروز صبح حتی بهش  سلام نکرده باشی ..ممکنه هیچ وقت نبینیش  ..ممکنه همین تازگی  از زندگیت خارج شده باشه ..ممکنه هنوز تو غم شناور باشی و  بخواهی  تا آخر  دنیا  گریه کنی و  غرق شی تو    غصه ..ممکنه هیچ حسی بهش  نداشته باشی ..سرد ..سرد ..سرد ...ممکنه باهات بد کرد ه باشه ..حتی  کتکت زده باشه ..حتی  توهین ...و تحقیر ..ممکنه انقدررررررررر از  خونواده اش  بد دیده باشی که بگی  جایی برای  خوب  دیدن نمونده ..چشمی هم ....ممکنه انقدر  از بی وفایی ها و  خیانت هاش دلشکسته باشی که آرزو کنی پشمونیش رو ببینی و بعد بری ..ممکنه هیچی  زندگیت رو دوست نداشته باشی ..ولی یک خواهش ..یک لحظه صبر کن ..این ها همه  اش تقصیر تو نیست .نبوده ..تو بخشی از  این زندگی بودی نه همه اش ..خودت رو سرزنش نکن ...به پای خودت و بد بودنت ..ضعیف بودنت ...کم گذاشتنت نذار ...امروز ..فقط امروز  رو خوشحال باش ..به خودت ارزش بده ...به آیینه نگاه کن ..تو ز یبا هستی ..بودی ....دستی بکش به موهات ..رنگی بزن به لب هات و برای  خودت امروز  زیباتر باش ..فقط برای خودت ...مهم نیست کسی بهت کادو نداده ..تو هدیه ی بزگتری رو از  خدا گرفتی موقع آفرینش ..مهم نیست  امروز با روزهای قبل یک جور باشه ..تو روزت رو خودت متفاوت کن ...تو دلت حتی شده ...به خودت بگو  دوستت دارم ..برای خودت یک آهنگ بذار ...بشین روی  مبل ..روی  تخت ..روی  زمین ... و دست های  خودت رو نوازش کن ..خودت رو بغل کن ..و آروم سر زانوت رو بوس کن و بگو  تو خوبی ..میدونم ..میدونم ... تو خوبی ... 

امروز  روز  توست ..خوب  من ....

نظرات 46 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 24 فروردین 1394 ساعت 16:24

به خط چهارم از آخر که رسیدم گریم گرفت. خیلی وقته خودمو دوست نداشتم انگاری

سارا از گرگان پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 10:50

مرسی صمیم جون واقعا عالی و بی نظیر بود خانومی یعنی واقعا ادم چطور میتونه مثل شما فکر کنه من که هر کاری می کنم باز نا امید میشم از این سختی های زندگی

مریم ب پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 01:06

عالی

شکوه شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 10:40

چقدررررررر زیبااااااااااااا، دنیا با وجود آدمایی مثل تو قشنگ تر میشه، خدا زیادت کنه

آرام سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 21:32

خیلی با انرژی نوشتی عزیزم، من الان خوندم اما حس قشنگی بهم داد

سمیراازتهران یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:04

سلام چرا هیچ وقت نظرهای منو تایید نمیکی این چندمین باره که کامنت میذارم وای تایید نمیشه میشه بپرسم چرا؟

مطمئنی تو پست های قبلی کامنت نمیذاری ؟ ممکنه اشتباهی اونجا ثبت کرده باشی ..من تایید می کنم مگر خصوصی ها رو ..

سها شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 19:24 http://t0p0lkhan0m.blogfa.com

اعتراف میکنم بعد خوندن این پستت یه ساعتی گریه کردم اما خیلی اروم شدم...نشستم و با خودم حرف زدم.بعد 1 هفته موهامو شونه زدم و آرایش کردم.بعد از 1 ماه رفتم بیرون و قدم زدم.واسه خودم خرید کردم .حالا اومدم که واست پست بزارم و بگم مرسی.بهم تلنگر زدی و باعث شدی بهتر شم...فدات صمیم مهربون

ریحانه شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 14:58

دلم یه همجین عشقی خواست
همینجوری که بین شما و همسرت هست
ایشالا همیشه همینطور باشید و بمونید
بوسس

ARt شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 11:13

من اعتراف میکنم که وقتی این پستت رو خوندم از ۲طرف چشمام یکی یه دونه اشک سرازیر شد
خوش به حالت که اینقدر با خودت مهربونی و همه چیو با خودت آسون میگیری و برای خودت خوشبختی رو خلق میکنی متاسفانه من نمیتونم اصلا امکانش نیست شاید بشه یه روز این نمایشو برای خودمو بازی کنم اما نه بیشتر

دختر شیرازی شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 11:10 http://www.dokhtarshirazi.ir

بووووووووووووووووووووووووس فقط

ثریا شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:53

سلام صمیم جون .روز مادر و معلم رو بهت تبریک مگم
یک سوالی داشتم شما در دوره های مکتب کمال شرکت کرده ای ؟
فایده ای دارند ؟ خوبند؟
اگر در این مورد اطلاعاتی داری لطفا همین جا بنویس !

خونه ای که توش هستیم ..که اجاره اش یک سوم خونه های این محدود ه هست ..که صاحب خونه اش انسان به تمام معنی هست ...همه رو مدیون نیم ساعت فکر کردن و تمرکز روی سمینار هدف هستم ..از سی دی های مکتب کمال ...لینک سایتش هست در وبلاگم
باور کن ..

آرام شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:43

مرسی صمیم من . مرسی عزیز دلم. آرامش می باره از حرفات. دوست دارم

عسل بانو شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:26 http://ajabmigozarad.persianblog.ir/

عززززززززیییییییییییییزززززززززززززززم
چقدر حال ادم رو خوب می کنه خوندن وبلاگت

زهرا شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:24

صمیم دوست دارم ممنونم که من بی جون و انگیزه رو با نوشته هات ساختی. خدا حفظ کنه تو رو و خانواده ات رو و این آرامش خوبت رو.
زود به زود بنویس و ما رو هم از برکت نوشته هات بهره مند کن.

محدثه شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 08:52 http://entezareshirin86.blogfa.com

روزت مبارک صمیم خوشگم .ایشالله همیشه همینطور پر از حسهای خوب باشی

ملیحه جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 23:02 http://bbm.parsiblog.com

عـــــــــــــــــــــــــــــــــالی بود

آیدا جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 17:31 http://chapdast98.blogsky.com/

مهربون صمیم :*

پریسا جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 14:46

سلام نوشتت خیلی قشنگ بود مثل همیشه عالی بود دوستم . یکی از لذت های زندگیم خوندن پست های تو لطفا لطفا هیچ وقت رمزدار نشی من دققققققق میکنم .
یه چیز از خونممون بگم من هر وقت اینجا رو می خونم با این که شوهرم اصلا اینجا رو نخونده وقتی من میخندم میگه خدا پدر شو بیامرز که تو رو شاد میکنه یعنی اونم نخونده طرفدار وبلاگ شماست

ببین چقدر دوستت داره که از صدای خنده ات خوشحالی میباره تو دلش ...آخی ....

مریم جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 11:55 http://meria.blogfa.com

سلام
خوبه که مینویسی. آدما باید بنویسن خودشونو. منم قدیما زیاد مینوشتم یک سالی میشه که ننوشتم. ولی دوباره مینویسم این بار جایی که خیلیا بتونن بخونن. زندگی برای همه فراز و نشیب داره مال بعصیا خیلی تنده ولی باید قوی باشیم و عاشق داشته هامون و امید وار به داشتن آرزوهامون. این چیزیه که من تو 25 سال یاد گرفتم...

گلرخ جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 08:51

همه بلاهایی که یک مرد می تونه سر همسرش بیاره اون دو چند روز و چند سال اخیر سرم آورد نمی تونم برم مجبورم بمونم و تحمل کنم ولی این پست بهم انرژی داد روز زن اومد خونه با فحش و فریاد جالبه برای خودش یک لباس مارکدار خریده بود داشتم دق می کردم همون موقع اتفاقی چشمم خورد به این پست چقدر حالمو خوب کرد چقدر تو این سالها از همه چیم گذشتم برای اون. یک پسر گل و مودب رو با سختی بزرگ کردم و.... بماند. بدترین تحقیرها و توهین رو جلوی پسرم بهم می کنه. و دلیل همه این نامردیهاش رو یک چیز عنوان می کنه: دوستت ندارم، ازتومتنفرم. همین. هیچ ایرادی نمی تونه روم بذاره چون براش تو هیچی کم نداشتم . هرگز.
وقتی پستت رو خوندم پا شدم اشکامو پاک کردم رفتم حموم. یک لباس شیک پوشیدم و میک آپ کردم. فقط واسه دل خودم و پسر کوچولوی ناز و مهربونم که میمیرم براش. فردا صبح وقتی داشت میرفت بااینکه می دونستم فحش میده ولی رفتم جلو بهش گفتم کارتتو بده پول لازم دارم ورداشت بیست تومن پرت کرد جلوم و گفت گمشو ورش دار گفتم این کمه . کارتشو گرفتم و اونم هیچی نگفت و رفت. صبح رفتم حسابی از خجالت خودم دراومدم، کلی خرید و آرایشگاه و اینا. عصر هم پسرم رفتیم گشتیم و شام خوردیم.
حالا حالم خیلی بهتره. خسته شدم اینقدر تو این سالها قناعت کردم و دو دو تا چهار که نکنه به جیب آقا فشار بیاد. البته جنبه مادی این کار حالمو خوب نکرد بلکه اینکه آدم حسابش نکردم و بدون نظرش هر کاری دلم خواست کردم.
تصمیم گرفتم تا هر وقت آدم نشده آدم حسابش نکنم.
تو خیلی پخته حرف میزنی شاید روانشناسی رشتت باشه. ولی هر چی هست نوشت هاتو دوست دارم. اگه می تونی همینجا کمکم کن.

گلرخ ..تو زن قوی ای هستی ..تو تن به همه چی ..دقت کن ..همه چی ..ندادی ..خودت رو رها نکردی ..گلی خوشحالم اون روز به خودت اهمیت دادی ..به خودت و پسرت ... میدونم میتونی اروم و بی درد سر خودت رو از وضعیتت رها کنی ..فقط حتمابه مشاور و بعد وکیل مراجعه کن .. و خودت رو رها نکن ...میدونی چی میگم ...
آفرین ..کارت قابل تحسینه ..حتی شده برای یک روز ...تو زن قوی ای هستی گلی ...

بهزاد جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 00:28

بسیار زیبا با تاثیر عمیق...

مامان محمدامین پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 12:10

ممنون از این همه حس قشنگی که بهم دادی دختر تو باید نویسنده میشدی با این همه ذوق قشنگت و احساس نابت دوستت دارم

ترنج پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 12:02

صمیم دوست داشتنی من یه تیکه هایی از این پست بی نظیرت انگار درست خطاب به خود من بود. چند بار خوندمش و باید بگم یواشکی حتی گریه هم کردم اینقدر که مهربانانه خطاب به خودم میدیدمش هرچند تو اصلا من و نمیشناسی و حتی وضعیت من و نمیدونی.مرسی از این پست فوق العاده ت.مرسی...این همون چیزی بود که من دیروز نیاز داشتم و دریافتش کردم.دیروز نتونستم کامنت بذارم امروز از صمیم قلبم از تو که پیام رسان زیبایی بودی برای من تشکر میکنم

آرامیس پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 11:09 http://nightday.blogsky.com

روزت مبارک صمیم جان همسر مهربون و مادر شاداب

فروغ پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 10:39 http://frooq.mihanblog.com

مرسی صمیم دوست داشتنی
چقدر خوندن نوشته هات حال آدمو بهتر میکنه

دلنشین پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 01:41

واقعا واقعا واقعا عالی بود
خیلی عالی بود
الان که این مطلب رو خوندم دیگه رفتیم تو پنج شنبه
من روز زن دقیقا همین کارهایی رو که شما گفتی رو انجام دادم
بعد یه دو سه هفته ی سخت و بد که تا دیروزش و قبل اینکه شب برم بخوابم شاید روزها و شبهای بدی رو گذرونده بودم
اما وقتی صبحش پا شدم رفتم جلوی
آینه به خودم گفتم روزت مبارک
بهترین لباسم رو پوشیدم به خودم رسیدم و گفتم امروز روز توست
مهم نیست که کسی بهت تبریک نگفت و هدیه های بهت نداد
مهم اینه که تو خدایی داری بسیار بسیار زیبا
روزت مبارک. بعد این چند هفته امروز بهترین روزم بود

مامان گلی پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 00:55 http://http://kimiamami.persianblog.ir/

روزت مبارک چقدر قشنگ مینویسی
دلم ازخودم وازدنیا گرفته با خوندن نوشته هات اشک دلم جاری شد
انشالله همیشه عاشق بمونه سلامت باشی شاد زندگی کنی
من عاشقی را با بچه هام تجربه کردم

افروز پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 00:47

چقدر احساس توی نوشته ت بود.اشک تو چشام جمع شد با خواندنش .ممنون برای حس خوبی که به آدم میدی.صمیم عزیزم

مامان عماد وعمید پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 00:28 http://www.amid83.blogfa.com

روزت مبارک مامان مهربون[قلب]

مریم چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 23:43 http://d177.blogfa.com/

دلم خواست دوباره بهت تبریک بگم... روزمون مبارک

نازیلا چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 21:32

روزت مبارک صمیم خانممممممممممممممممممممممممم

مریم چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 18:20

صمیم نازنین مدت زیادی نیست با وبلاگت آشنا شدم و با خوندن نوشته هات چقدر متاسف شدم از اینکه چرا اینقدر دیر باهات آشنا شدم. من سالهاست وبلاگ میخونم ولی چون بیشتر وبلاگهایی که از زندگی مشترکشون مینویسن خاله زنکیه معمولا اینجور وبلاگها رو نمیخوندم. برای آدمهایی مثل تو که به خودشون احترام میذارن و خودشون رو دوست دارن خیلی احترام قائلم روزت مبارک عزیزم و امیدوارم همیشه در کنار علی و پسرتون خوب و سلامت و خوشحال باشین

بهار چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 17:50

روزت مبارک فرشته زمینی.
راستش به نظر من برخی از ما زنها خودمون را فراموش میکنیم وفقط یاد گرفتیم اگه خودمون را برای همسر وبچه قربانی کنیم بهترینیم.

مهسا گلی چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 17:05

سلام صمیم جون روزت مبارک.عاشقققققققققققققققققق نوشته هاتم.

صوری چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 14:47 http://www.soorii.blogfa.com/

سلام
روزت مبارک

سمانه مترجم تهرون چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 14:41

سلام
عزیزم همیشه میخونمت
همیشه

شاید پیام نزارم هرچند
روزت مبارک.مثل همیشه متنهایی فرحناک نشاط آور خنک و انرژی بخش و زندگی بخش.روزت مبارک صمیم جون.خوشبحال علی و یونا که تو رو دارن.میبوسمتتتتتتتتتتتتتتت

پرستو چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 13:33

واااااااااای
دختر تو فوق العاده مینویسی . انرژی تو از متنت به منم میرسه.
مسخ حرفای امروزت شدم .همیشه میخوندمت اما نظر نمیذاشتم اما امروز دیگه طاقت نیاوردم
واقعا که این روز برای افرادی مثل توست پس روزت مبارکککککک

ماریا -کرمانشاه چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 13:19

خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوووووووووووووووووووووووبی خانوووووووووووووووووووووووووووم خیلی زیاد

نگاه مبهم چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 13:03

روزهای عاشقانه ات مکرر

مرمر.برگ و باد چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 12:55 http://ghe3.persianblog.ir

به به ! مثل همیشه لذت بردم ....
روزت مبارک زن عاشق معشوق مادر توانمند زیبای قدردان ..

فلرتیشیا چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:58 http://dream-land.blogfa.com/

روزت مبارک مادرخانومی

ماه گل چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:51 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

این نوشته ها همه یه تلنگر به زن هاست ... ممنون صمیم جون

محبوب چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:48

سلام
مرسی صمیم جان. امروز واقعا به همچین چیزی احتیاج داشتم....

مریمی چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:41 http://shazdehkoochooloo.persianblog.ir

..... , ...... , ...... و یه دنیا عشق صمیمکم ...

رضوان چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:39

روز تو هم مبارک بانوی مهر و عشق
دعا میکنم شادیهات عشقهات روشنایی هات روز افزون و همیشگی و عزیزانت شاد و سالم باشند

میگم بعدا ها از تو بهشت از کنار اون جوی خوشکل آب و شیر و عسل که رد شدی یه نگاه دور و برت بنداز شاید منم بودم.حداقل یه دست برام تکون بده . دوست دارم اونجا اول با همه کسانی که می شناسم یه دل سیر آب بخوریم و بخندیم ایشالا

میفا چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 11:26 http://eshghamoman.blogfa.com

برات بهترینها رو ارزو میکنم صمیم جوووووووووووووووووووووون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد