من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

روی ابرام این روزها

 خوبم . دارم لابلای این روزهای شلوغ به کامنت ها  پاسخ میدم . دلم تنگ شده  برای نوشتن ..خیلی ...برای این همه محبت و  حس خوب ازتون ممنونم ... 

 

دیشب  با دوستی گران قدر   از  جنس  آیینه و  وفا  انقدر  ساعت های  خوشی  رو گذروندم که هنوز ذهنم مزه مزه میکنه اون شیرینی های  خوشمزه رو با چای و نعنای تازه باغ که با دست های  نازنین خودش  چید برامون ...چرا اینقدر  دوست داشتنی  هستی  تو ؟ چرا گاهی فکر  میکنم سهم من از  تو این قدر  کم نباید باشه ..چرا گاهی  حس میکنم  شنیدن صدات هم میتونه  روزم رو بسازه چه برسه به دیدار روی  نازنین و مهربونت .. 

ممنونم ازت برای بودنت ..برای این دوستی  عمیقی که بهم میدی  همیشه ... 

 

اومدم چیزی بنویسم  حرفم نیومد . دو سه روزه دارم تو دریایی شنا میکنم که هنوز  انگشتام  نوکش  فقط .شاید  کمی   خیس شده باشه ..ده ها وبلاگ..ده ها مقاله ..چقدر  شیرینه این رشته ..زبان شناسی   رو میگم ..بهترین  انتخاب  همه ی  این سال هام بود به نظرم ...این روزها دارم باهاش  عاشقی میکنم ..دارم مزه مزه اش  میکنم . کلاس های رسمی من از  مهر  شروع میشه  البته . این ها دست گرمی  مطالعه های  شخصی  خودمه ...دیروز  پشت میز اداره..تو ساعت تنهایی و خلوتی ... برای   خودم لکچر  میدادم .حس میکردم دارم پایان نامه ام رو ارائه  میدم ..حس  میکردم دارم  برای  جمعیت کلاس  حرف میزنم ..دلم  چقدر  تنگ شده برای  این لکچر دادن ها ... حس میکردم نشستم پشت میز ..به قیافه تک تک همکلاسی هام دارم نگاه میکنم و  هی مثال میزنم برای  حرفام ... 

یکی از رشته ای  مورد  علاقه من  پزشکی قانونی  هست ..انقدر من به این مقوله علاقه دارم ..که احتمال داره  یک تحقیق میان رشته ای  رو استارت بزنم از  همین الان  در  ذهنم ...استفاده از  زبان شناسی برا  کشف حقیقت و کمک به قاضی و محکمه برای  اثبات عدالت و واقعیت ....هوم .. جالبه ..نه ؟ 

اینم دلم خواست یهویی بگم ... همین جوری ...مهریه من (بخشیش البته)  514 کتاب به انتخاب  خودم  هست ..منتظر روزی هستم که کتاببخونه مهرم رو  شروع کنم به چیدن ...و در  کنارش  یادم بیاد چرا این قدر  این مرد رو همیشه دوست داشتم و دارم ... 

نظرات 18 + ارسال نظر
ونوس پنج‌شنبه 6 تیر 1392 ساعت 10:40 http://www.venouse.blogfa.com

سلام عزیزم
چه قدر خوبه که تجربیات زندگیت رو اینجا می نویسی

رسپینا یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 14:35

ماکه ادبیات خوندیم رشته زبانشناسی میتونه واسمون جذاب باشه؟

ادبیاتی ها که کل دنیا دستشونه دخترم ..این حرفا کدومه ..
اونا از پس همه چی بر می آن ..خ ودت که بهتر میدونی ...

سپیده جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 22:37 http://sepide.loyal2010@gmail.com

منم این رشته رو دوست دارم واقعا جالبه البته رشته خودم فرهنگ و زبان باستانه که ی جور زبانشناسی تاریخی ولی خیلی دوسش دارم

سین جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 01:22

سلام صمیم جان میشه بگید روزانه کالری شماری میکنید؟اگر دلتون میخاد بگید ممنونم

هرمان پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 10:40 http://www.sotedelan22.mihanblog.com

امیدوارم سالیان سال عشقتون پا برجا بمونه درود بر شما

مهگل چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 22:04

سلام صمیم جونی ایشالا همیشه بساط شادیت برپا باشه خدا خیرت بده کا با کارات و طرز فکرت سالمت به دیگران انرژی میدی البته به نظر من همه این نعمت و فکر پویا و و دارن ولی بلد نیستن چطور ازش استفاده کنند گویا راهش را گم کردند ،،،،،،واقعا سرنماز برام دعا کن که خیلی حالم گرفته و اوضاع بدترشده ، یاضامن آهو



عافیت و خیر باشه انشالله ...

نسیم معلم چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 16:01

سلام صمیم خانم
می خوام از یه خواننده خاموش در بیام
من یه دبیرم چند ماه قبل ،با شوهرم دعوام شده بود گفتم یه گشتی توی اینترنت بزنم تا کمی ارام بشم
من وهمسرم را تایپ کردم جستجو رو زدم چند تا سایت روباز کردم ولی به دلم ننشست ولی وبلاگ تو خیلی خیلی شاد بود به دلم نشست ولی نمی دونم چکار کنم که مثل تو دوستای زیادی داشته باشم واز لحظاتم لذت ببرم

شما لطف داری ..والله کار خاصی لازم نیست ...خودش باشه آدم و حس خوب به طرف بده ...انشالله ..

ماریا -کرمانشاه چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 10:33

سلام عزیزم . وقتی تو خوبی و خوش همین حسو به ما هم منتقل میکنی و اینفقط خوبی و مهربونی خودت رو میرسونه . بوس بوس گلم

از مهربونی دل پاکت هست که با خوبی بقیه حالت خوب میشه ..خیلی ها اینطور فکر نمیکنند ...

مینا چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 09:59

صمیم جون چه پست شلوغ پلوغی بود عزیزم من که سرم گیج رفت

آرزو چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 08:35

عزیزم خیلی برات خوشحالم... چه مهریه جالبی. گفتی قسمتیشه. میشه بقیه اش رو هم بگی. خیلی دوست دارم بدونم



گل ...سفر ..سکه ..از این چیزا دیگه ...

مرضی بلژیکی چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 08:33

سلام عزیزم...معلومه واقعا...که رو ابرایی رو میگم...آخه نمیای سریزنی...نکنه ما این پایینا تو خاک و خلیم؟؟؟
میبینم که وا رد حوزه استحفاظی ما شدی و...کشف جرم و مفاهیم نوشتارو... فکر خوبیه...تو شیوه رسم الخط این مساله به کارگرفته میشه که در مراحل رسیدگی بهش میگن استکتاب...اما در مورد مفاهیم نوشتاری جای کار داره که شما داری زحمتشو میکشی...آفرین..نذار این حست فروکش کنه...میدونی که همه ماها اوایل جوگیر میشیم و ایده های خوبی به سرمون میزنه...اما بعدش روزمرگی غالب و مانع میشه....ایشالله که جدیت به خرج میدی...میدونم
انقدر این موضوع میتونه کاربردی باشه که بهت پیشنهاد میکنم پایان نامه ات رو توهمین موضوع انتخاب کنی...چون من توانتخاب موضوع پایان نامه به این حساسم که حتما کاربردی باشه و یه گره ای رو واکنه...ایده نابیه...موفق باشی دوستم...
بیشتر بیا سربزن...نکن با ما این کارو بهت عادت داریم...میری یهو 1هفته نمیای که چی؟؟؟رو ابرایی که باش...لااقل میتونی از اون بالا یه دستی تکون بدی که...بلکم ما هم هوایی شدیم اومدیم پیشت
خوش باشی عزیزم.

واییییییییییی مرضی از دست تو ..
ببین علاقه همه چیز نیست ..اتفاق داشتم فکر میکردم ومن الان دلم خیلی میخواد راه بی افتم برم تو دادگاه ها و اینجور جاها کیس استادی پیدا کنم و جامعه اماری و از این برنامه ها ..ولی اینا فرصت میخواد ..آدم مجرد میخواد .. آشنای دست اول میخواد .. بازم دارم بررسی میکنم ..من هم فوق العاده به کاربردی بدون و هیجانیش!!! اعتقاد دارم ..
بوس .

رها چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 08:20

شاد باشی عزیزم
اگه پزشک قانونی رو دوست داری شاید بد نباشه سری بزی به وبلاگ دکتر آرش، که یه پزشک قانونی است.

اونجا رو که میخورم رها ...خط به خط ..مدت های زیادی هست ..
ممنونم از محبتت ..

نازنین چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 01:54

سلام ببخشین من باسرچ رسیدم به وبلاگ شما ، یه سوال اداشتم که بی ربطه به این پست
این پست شما
http://alisa50-50.blogsky.com/1390/02/03/post-341/
چی شد آخرش ؟ باهم خوبن ؟ زن اول چی کارکرد ؟ زن دوم چیکارمیکنه ؟
ببخشین البته ها این سوالارو میپرسم ممنون میشم جواب بدین.

ظاهرا کاری به کار هم ندارند .. این خانم که بد نیست براش ..اون هم پول و ثروت پدریش رو از دست شوهره در اورده و به هر حال تحملش میکنه ... باز هم نیمدونم تو دلاشون چه خبره ...واقعا نمیدونم ..

ندا چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 01:22

من اولین بار که امتحان ارشد دادم زبان شناسی شرکت کردم فقط رفرنسها رو جمع آوری کرده بودم (من گفتاردرمان هستم )
خیلی رشته جذابیه .ملاقات دکتر ثمره هم باعث علاقمندی من به این رشته شده .
موفق باشى صمیم جان

گفتار درمانی که معرکه هست ..ببین یک مقاله در مورد ا اوتیسم میخوندم و نمونه تحقیق یک بچه ۵ ساله بود و سوال و جواب هاش با مادرش و محقق ...میخواستم گریه کنم ....تحلیل گفتمان رو توش بررسی میکرد ...
من هم از خیلی قبل حس میکردم این مقوله رو دوست دارم ..

زینب چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 01:03

سلام صمیم جان. چرا دیر به دیر آپ میکنی بابا ملت منتظرن. این همسر ماهر روز میپرسه چه خبر از صمیم ? نه اینکه عادت داشته هر روز واسش تع یف کنم حالا کم آوردیم زود باش تنبل زود زود زود بنویس



قربونت بشم ....
چشم .

نرگس سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 22:09

شاید من اینجا خیلی کم نظر گذاشتم ولی هر پست تو اون روز منو ساخته عزیزم. با وجود هر کار و گرفتاری و مسافرت حتی وبلاگتو منظم می خونم.در واقع من با تو وبلاگ خون صمیم عزیزم. و حتی قبل از این که این پست رو بگذاری اولین وبلاگ رایم تو بودی

دختر زمستون سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 17:19

این مقاله ای که می خوای استارت بزنی منو یهو یاد سریال lia to me انداخت :)
استفاده از عکس العمل افراد و راست و دروغگوییشون و تشخیصش از حالات چهرشون واسه دادگاه :)

یکی از زمینه هاش همینه ...
دست خط شناسی ..گویش شناسی ...

النا سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 15:10 http://www.elenanaz.blogfa.com

عزیزم خیلی وقته میخونمت و جزئ لیست وبلاگای وبلاگم هستین
ولی همیشه خاموش بودم
الان دیدم درمورد زبان شناسی نوشتین یهو به وجد اومدم
آخه منم زبانشناسی می خونم
میشه بپرسم کجا ودر چه مقطعی میخونین؟ منم عاشق این رشته ام

ارشد میخونم ...
همین شهر خودمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد