من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

آشپز باشی در هاسپیتال!!!!

آقا یه پس لرزه دیگه باز دومنمون رو گرفت!!!!

پدر شوهر خودم این بار یدفه و چند روز بعد از عروسی پر ماجرا!!!یهو رفت رو تخت بیمارستان و تا به خودمون بیاییم کردنش تو اتاق عمل و خرچچچچچچچچ!!! شیکمش رو پاره کردن و گوگولیش !!(آپاندیسیت) رو در آوردن و تا مامان جون بخواد فک کنه که گریه کنه یا از حال بره برقیییییییی آوردنش تو بخش و گفتن چرا باباتون رو وقتی ترکیده بود آوردین؟!!!!!! منم گفتم خدا نکنه خانوم!!! هنوز که نترکیده بودن!!!! و ایشون هم نگاهی به قیافه لبو فرنگی!!!! من کرد و گفت خودش رو نمیگم که!!! آپاندیسه رو گفتم!!! !!

آقا منم دیدم اوضاع برای هنرنمایی آشپز باشی فراهمه چون جاری جون و نی نی ماهش و بقیه خونه مامان جون جمعن و منم سریع رفتم و بساط خورشت قیمه نسا ( خورشت خلال کرمانشاهی ) که به خورشت مهاراجه!!!! هم معروفه و در کلاس های اخیر آشپزی که شرفیاب میشم و حتی به مامان خودم هم نگفتم تا فکر کنن همه هنر های خودمه!!!!!یاد گرفتم رو بر پا کردم!!!!(وووییییییی!! چه جمله ای شد لامصب!!) لا مصب انقدر هم خوشمزه شده بود که دست و پنگول!! برا ملت نموند!!!!!

مواد لازم:( با اجازه از آشپز های عزیز  البته که رفتن دسته بیل بیارن بزنن تو سر من که دیگه پا تو کفششون نکنم!!!!)

گوشت ببعی!!! ترد و نرم و نازک !! از کجا؟ خب این مدلی رو که نمیفروشن بهتون.من ماهیچه میگیرم بعد ۴۸ ساعت گوشت شسته و تمیز و بعضا درشت خرد شده رو با  مقدار زیادی خلال نازک  پیاز خام  میذارم خوب تو یخچال بیات و نرم شه و بعد استفاده میکنم.

خلال بادوم درشت ( تو بازار خلال ریز و باریک میفروشن.منم رفتم یه کیلو بادوم خریدم و دادم جاری جون شکست!! و ریختم تو قابلمه و گذاشتم رو گاز و همین که یه ذره آب جوش اومد سریع ریختمش داخل آب سرد و به ایکی ثانیه پوستش کنده شد و منم خودش رو از وسط با نوک چاقو نصف کردم و وقتی خوب خشک شدن چهار قسمتش کردم و خلال های خوشگل و یکدست و چاقی!!! حاصل شد!!!

لیمو عمانی- زعفرون آب کرده- پیاز داغ سرخ شده روغن گرفته ترد آماده شده- نمک و فلفل -رب سرخ کرده یکی ق غذاخوری

خب اول از همه روش سنتی سرخ کردن گوشت تو پیاز رو فراموش کنین و اینجوری که معلم آشپزی ما گفت درست کنیند و مثل من تو کف اینهمه تفاوت در  طعم و مزه بمونید!!!

گوشت رو بدون هیجچ ادویه و روغن و هیچ چیز دیگه با پیاز داغ ها خوب قاطی کنین و تو قابلمه سایز مناسب بذارین روی گاز.حرارت اول کمی زیاد تا گوشت خودش رو بگیره و بعد ملایم تر.تا آب  پیاز کاملا به خورد گوشت بره.بعد هم سه الی ۴ لیوان اب جوشیده سرد شده یا ولرم (فرقی نمیکنه) بهش اضافه کنید و لیمو  عمانی ها رو هم شوت کنین توش.چنگال تو شیکم لیموها فراموش نشه تا خوب ترشیش بریزه تو خورشت.وقتی گوشت تقریبا پخته شد ادویه و همچنین یه ق مرباخوری پودر گل سرخ  رو به غذ زده و بعد رب سرخ کرده و زعفرون  رو اضافه میکنیم و خلال های بادوم رو که تقریبا برای نیم کیلو گوشت حدود ۲ لیوان خلال هست رو به غذا اضافه کرده و میذاریم لا مصب به روغن بیفته.این غذا آب دار نیست و کاملا حالت آب روغنی داره و جا افتاده هست.روش رو هم با خلال پسته و یه کوشولو  زرشک تزیین میکنیم.تو این غذا باید از زرشک سیاه استفاده کرد که مخصوص نواحی غرب و کرمانشاه هست.اگه نداشتین کلا بی خیالش بشین که میگن با زرشک معمولی خوب نمیشه!!

ضمنا از غذاهای اعیونی!!! و مخصوص مهمون های عزیز و ویژه  می باشد.ما که دادیم خونواده شووو خوردن و به به چه چه کردن و وقتی گفتن از کجا یاد گرفتی گفتم از همکارام پرسیدم!!!!!ای بسوزه پدر خود بزرگ نشون  ده به ملت!!!!!

برای  پا گشای عروس دوماد هم میخوام  کوکوی سه رنگ با زرشک پلوی مجلسی درست کنم و یه کوچولو هم خورشت بامیه که تازه دیروز فهمیدم چقدر خوشمزه بوده و زن دایی بی هنر من اونجوری گند زد به ذائقه من در عنفوان کودکی با اون خورشت لیزش به اسم بامیه!!!!! و خدا ازش بگذره که قلق تمیز کردنش رو نمیدونسته!!!!

راستیامروز هم عصری کلاسی داریم که منوی  امروزش عبارته از  چیلی چیکن- باقلوا  و یه دسر!!!! برم ببینم این بار چی کار میکنم.

راستی این شوشوی ما به شدت از غذاهایی که من داره یاد میگیرم و فوری درست میکنم و تنوع حسابی شده تو خونمون استقبال کرده!!! خدا خیرش  بده که پول کلاس ها و حق فاطی!!!!( فاطی همون صمیم در نقش آشپز و کارگر و سیم ساب کش!!!! می باشد در خانه ما!!!) رو یکجا میده و ما هم حالی به حولی!!! حالش را میبریم و پزش را به ملت میدهیم و میگوییم از شیکم ننه امان که در آمدیم این ها را میدانستیم!!!!و از مشاهده چشمان گرد آن ها بسی لذت میبریم!!!!!

پی نوشت:

آقا  روز  قبل از عروسی داداشمان  برای اولین بار در عمرمان کوفته تبریزی درست کردیم که هر که خورد انگشت به دهان ماند از اینهمه هنر نمایی!!!!خانم سرهنگ به مادر شوهرمان گفته بود این عروس جان شما چقدر هنر مند بوده ما اینقدرش!!!! را دیگر ننمیدانستیم و مامان جونمان گفته تازه این صمیم ما سرش شلوغ است و همچین غذاهایی برای ما میفرستد!! اگر  فرصت و حالش را داشته باشد که دیگر نمیدانی چه میکند!!!! و ما هی چاق شدیم و هی باد کردیم ولی ۲۱ کیلویی که کم کرده این و الان به ۸۴ رسیده ایم را  از دست نداده و کمابیش  از این همه اطعمه و اشربی در حد یکی دو قاشق میخوریم و از مشاهد لذت همسر مان ملحوظ میشویم!!!!!!!

ای  جانننننننننننن!!! ۲۱ کیلو........

نظرات 18 + ارسال نظر
شادی دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 03:57

سلام عزیزم،اتفاقأ منم کرمانشاهیم،خیلی خوب توضیح دادی که چطوری درست میشه.دقیقأ درست گفتی که برای مهمونی های رسمیه.میدونم آشپزیت خیلی خوبه صمیم جون.موفق باشی عزیزم

آنا دوشنبه 28 مرداد 1387 ساعت 11:04

عسلم اون غذایی که گفتی اسمش قیمه نسا نیست . قیمه نثاره و یه غذای کاملا اصیل و خوشمزه قزوینیه .
اونی که شما درست کردی خورشت خلال بادامه که یه غذای مجلسی و رسمی کرمانشاهیه .

ممنونم آنا جان.راستش تو اون کلاسمون یکی گفت تو قزوین هم دارن. احتمالا همونه .که اسمش رو بد متوجه شده حتی آشپز باشیمون یعنی مربیمون.
متشکرم بابت توضیحاتت.
حالا دستور پختشون یکیکه؟

ساسوشا سه‌شنبه 22 مرداد 1387 ساعت 03:10 http://www.sasosha.blogfa.com

۲۱ کیلو...واااااااااااااای به منم بگید..:دی..هم اکنون نیازمند کمک های پرمهرتان هستیم...

ساره سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 15:39 http://sareheh.persianblog.ir

بسی آب از لب و لوچه مان آویزان شدها! خوش به حال جناب علی که پس از سرگیجه های عروسی دلی از عزا در می آورد و حسابی محظوظ می شود........
این زن عموی من هم بچه که بودیم یه خورش بامیه درست کرد که بوش من رو به گرفتن حالت تدافعی واداشت! خیلی سال بعد تو رستوران اردک آبی تونستم خودم رو راضی به خوردن این غذا کنم و چه کیفی داشت! الان هم مدتهاست آرزو می کنم فرصت پیدا کنم واسه پزوندنش...
این عروستون حسابی دچار خوش خوشانیسم شده ها... خوشبخت باشن.

اعظم ابراهیمی سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 11:20 http://bpanjare.parsiblog.com

سلام.
من فکر کردم کلا نیستی که نیستی و سر نمی زنی.
خواستم بگم من هستم و الان ۶۸ کیلو ام (لبخند کشیده)

خانمه سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 11:17 http://he-and-she.blogfa.com/

چه روحیه باحالی دازی . هم رژیم میگیری هم میری کلاس آشپزی؟
اونوقت با چه حسرتی به غذا خوشمزه ها نگاه میکنی . البته من خودم وقتی آشپزی میکنم خیلی لذت میبرم و شاید بشه از خیر غذا گذشت چون وقت پختنش کلی کیف کردم .
صمیم بیا از دستورات آشپزیت بنویس برامون .

رها(ستایش) سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 09:29 http://setayesh07.blogfa.com

دستت درد نکنه بابت اشپزی

شکیبا سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 08:36 http://shakiba-a.blogfa.com/

صمیم جان سلام
الهی من قربون اون صداقت برم .
عزیزم من خودم این موضوعو می دونستم (قبلا تو جواب یکی از کامنتهات به یه نفر گفته بودی) ولی من احساس قلبیم گفتم.
صمیم یه آپ سه خطی دارم . لطفاْ بیا بخون . منتظرتم.

زهره سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 08:12 http://www.zobeh85.blogsky.com

حالا همش هنرت را به رخ ما بکش. حالا خوبه رژیم داری اگر نه چیکار میکردی دیگه.
از این غذاهای فوری به ما هم یاد بده. راستی من نفهمیدم فرق پخت این گوشت و اون گوشت را ؟
من لینکت کردم تو هم خواستی لینک کن.
قربونت

خانوم لنگ دراز سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 02:11 http://zanboor.blogfa.com

بابا کدبانو! خوب میدونی چجوری دل و دین فک و فامیلای شوهرو ببریا D:
بعد یه سوالم راجبه پست قبلی برام پیش اومد. با حساب یخچال و گاز و ماکروویو و چوب و در و تخته و اینا که خودتون گرفتین٬ دیگه عروس خانوم چی چیو جهاز اورده پس؟!
اصن ببین دیگه داداشی چیزی نداری بی آد منو بگیره؟:))

اوهههههههه!!!! تازه کجای منو دیدی لنگ دراز جونم.....اون ورم ناپیداس!!!!(البته قبل از رژیمم ها!!!)
نه !! بی انصافیه اگه بگم وسایل اتاق خواب و یخچال و البته وسایل برقی آشپزخونه خرجی واسه آدم نداره ولی خب سنگ های گنده از جلو پاشون برداشته شد و تالاپی افتاد روی سر پسرک عاشق ما!!! و در واقع روی کله بابای پسرک عاشق ما!!!!!!!
در مورد جهاز عروس هم بهتره تا از سوی بقیه لنگه کفش نخورده تو سرم فقط سکوت کنم.....!!!!
نه فدات شم!!!! اولی و آخریش بود!!!!! ولی عمرا به سینه چاکی این کسی بتونه پیدا کنه!! جوونای الان خیلی دو دو تا چار تا میکنن و باج بده نیستن قربونت.

سالومه دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 22:58

سلام صمیم جان

من طی چند روزه اخیر همه ی پستهات رو خوندم... خیلی خوشحالم که وبلاگ تو رو از وبلاگ گیلاسی پیدا کردم...

میگم صمیم جون توی مشهد واقعاً رسم دارین که این همه وسیله رو داماد بده؟
آخه برادر من با یه دختر اصفهانی دوست بود و ما از اونجا عروس گرفتیم ولی اون بیچاره ها حتی تلویزیون و وسایل صوتی و خلاصه همه چیز از ریز تا درشت رو خودشون دادن و هر چی هم اصرار کردیم قبول نکردن که حداقل تلویزیون اینا رو ما بدیم...
با اوصافی که تو گفتی عزیزم ، دیروز داشتم به مامانم میگفتم خوب شد این داداش ما از مشهد دختر نخواست وگرنه که بیچاره بودیم چون آخه داماد بینوا باید هم خونه داشته باشه، هم ماشین، هم این همه جهاز رو هم خودش بیاره!!!!!! خب وسیله های عمده و گرون جهاز همیناست دیگه، بقیه اش هم مهمه ولی گاز و ماشین لباسشویی و .... دیگه خیلی نامردیه!!!!

خیلی دوست دارم خانوم کدبانو

سلام عزیزم
نه !راستش رو بخوای اینا اصلا هم تو مشهد رسم نیست دادنش.در واقع تو مشهد پسر فقط سرویس چوب و تلویزیون میده و خیلی هنر کنه یخچال!!! تو فامیل خود ما هم اصلا رسم بر ماشین لباسشویی و گاز و اینا که عمرا نیست.
گفتم که! اهالی یه شهر هم عرف جداگانه دارند برای خودشون و البته به درازی گوش طرف!!!! هم نیگا میکنن.
فک کن نه نامزدی و نه مهمونی بعد یهو ۳۰۰ تا مهمون فقط شام!! به جیب کس دیگه......
متاسفانه این واقعیت ها رو که بود ونبودش دیگه الان فرقی به حال عروس و داماد نداره اگه من بخوام بگم متهم میشم به اینکه خواهر شووووووور بازی در آوردم.در حالیکه ما هیچ کدوم رو به روی طرفمون نیاوردیم و فقط هر چی گفتن و خواستن انجام دادیم.
حرمت ها مهم ترن تا این چیزها....

حاج باران دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 19:53

باریکلا به این اراده. ۲۱ کیلو خیلی خوبه...

عباس دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 17:00 http://www.alamekhaki.blogfa.com

خوب دیگه آشپز باشی هم پیدا کردیم توی دنیای مجازی

سلام صمیمی اشپز شرمندهام من تو ارشیوت نتونستم در باره سپهر بخونم البته اگه ناراحت نمیشی میشه بگی کجاست

برادرم هست.سال ۸۳ فوت کرد.
نه مشکلی نیست عزیزم.....

چنگ و عود دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 13:31 http://changood.blogfa.com

من تا حالا تمام پستاتو خوندم خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و اگه دوس داشتی همو لینک کنیم
این کامنت خصوصیه

حنا دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 13:27

صمیم جون تو فکر می کنی من هم رژیم بگیرم مثه تو لاغر میشم. آخه من خیلی تو وزن کم کردن کم صبرم!
هاااا . . چی میگی؟

پریسا دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 13:23 http://ashiyaneyeheshgh.bloghfa.com

سلام. میگم حالا که اینهمه پز غذاهاتو دادی باید یه بار دعوتمون کنی ببینیم این همه ادعا صحت داره یا که نه خبر کذبه.!!!
ما که بالاخره نفهمیدیم این پست راجع به پدر شوی گرامت بود یا دستپختهای جورواجور سرکار علیه.
منم خیلی خیلی میدوستم که برم کلاس آشپزی. ولی تو دوبی جایی رو نمیشناسم. هر جلسه که میری بیا دستوراشو برامون بذار.ولی میدونی چیه حال و هوای این کلاسا یه چیز دیگه است. کلی روحیه آدم رو عوض میکنم. تهران که بودیم یه دوره کلاس سفرا آرایی رفتم خیلی حال کردم

شقایق دوشنبه 24 تیر 1387 ساعت 13:19 http://shaghayegh.blogsky.com

آفرین
به نظر من خانوما نباید توی آشژزی کم بیارن.
ایوووووووول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد