من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

آفتاب...مهتاب...پشتک....وارو.....

آقا جون.....مهمون رو درواسی دار......هتل....طبق معمول تیم استقبال...... حسابی  سانتال مانتال!!!!.....ناهار......مبل راحتی ...وسط لابی....گپ و خنده و تعارف........یکدفعه.......بوم..........صمیم.........لنگ ها هوا....ملت منفجر......صبا غش خنده....مهمونها هول.........علی سیاه از خنده........آقا جون عصبانی...مامان نگران نی نی......صمیم  لنگ ها دراز به دراز......صمیم زرشکی از خنده......استاف هتل مات و مبهوت.....ملا هن و هن کنان صمیم جمع کنان.....دوباره صمیم شپلق ول.......هر و کر  ملت ......آقا جون منفجر.......آبروی آقا جون پر پر .......صمیم و نی نی  هر هر...... 

فک نکنم نیازی به توضیح بیشتر داشته باشه گندی که زدم.فقط تصور کنین قیافه آقا جون رو......پدر سوخته شوهر  صبا صندلی رو کشید عقب و من که ایستاده بودم به هوای اینکه صندلی هنوز پشت سرمه نشستم روی ملکول های هوا!!!!! و شپلققققققق روی زمین ولو شدم!!!! 

تا بعد.مواظب خودتون باشین  . 

بوووووووس.

نظرات 43 + ارسال نظر
سمانه شنبه 21 دی 1387 ساعت 14:17 http://nafasema.persianblog.ir

بیشتر مواظب اون نی نی باش . گناه داره عزیزم

شیما دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 01:02 http://www.sh1ma.blogfa.com

زببا بوووووووووووووود.

مرسی.

ریحانه یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 20:20

میگم میدونی سبک نوشتنت مثل کی بود؟
مثل بنیامین وقتی میخوند ساعت .....دیوار.....قلبم
من یاد اون افتادم
مواظب خودت باش

عزیزم دقیقا منظورم همون سبک بود.ماشالهه خوب گرفتی.بوس.

نیوشا یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 16:47 http://ye-ninie-tanhaa.blogfa.com/

سلام دوست خوبم. وب جالبی داری.
……..*..lovel…*
…..*..lovelovelo…*
…*..lovelovelove….*
..*.lovelovelovelove…*…………….*….*
.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*
*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*
..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*
…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*
…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*
……..*….lovelovelovelovelovelo…*
………..*….lovelovelovelove…*
……………*…lovelovelo….*
………………*..lovelo

آ
پ
م
راستی اگه با تبادل لینک موافقی منو به اسمه " یه نی نیه تنها " لینک کن بعدشم منو خبر کن که به چه اسمی لینکت کنم.
بدو تا زوده بهم سر بزن و حتماَ هم نظز بده.
منتظرم.[گل]

من آزادم یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 09:23 http://www.man-azadam.blogfa.com/

این اتفاق مال کی بوده؟؟؟آخه آدم با زن حامله از این شوخی ها می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مواظب خودت باش

مال همین دو هفته پیش عزیزم....
نمیدونست من میخوام بشینم.شوخی نکرد.

عشق فیلم یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 08:42 http://eshgh-e-film.blogfa.com/

عجب متنی!!!!!!!!!!
از نظر هیجان خیلی غنی بود، نه؟؟؟؟؟؟؟/:ِ

نیش!!

یک عدد سارا یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 03:07 http://sarasadr.blogfa.com/

خانومی مواظب خودت و بار شیشه ایت باش
بوووووووووووووووووووووووووووووس

چشم

کسی یک فست فود خوب حوالی ستارخان سراغ نداره که شبانه روزی باشه؟ البته بجز اونی که میدون توحید هست.

من تهران نیستم عزیزم.

نگاه مبهم شنبه 14 دی 1387 ساعت 14:27

ننه صمیم!

سلام.

حادثه ای بوده ها.

الان که متوجه شدم همسر صبا اشتباهی باعث این اتفاق شده، دلم سوخت.

طفلک!

اینجا که کلی متهمش کردن.

مراقب خودت باش.

صفدر قلی می بوسمت.

مرسی عزیزم.!
صفدر قلی بیچاره!!!!!

ممول شنبه 14 دی 1387 ساعت 12:21 http://memolejigholo.persianblog.ir

سلام صمیم جون
من اولین باره کامنت می زارم ولی تمام آرشیو رو خوندم ظرف چهار روز . یه موقع هایی مجبور می شدم برم زیر میز از خنده . قربونت برم که انقدر با حال می نویسی .
بعدشم این نی نی طفلکی چه گناهی کرده مامانش صمیمه ؟
ای جان چه پهلوونی به دنیا بیاد .

پهلوون؟!!!!!
خندههههههههههههههههه

صبا و پرهام شنبه 14 دی 1387 ساعت 12:08 http://anymoanyma.blogsky.com

واییییییییییییییییییییییی

الهی نمیری صمیم


مردم از خنده


باور کن تا حال هفت هشت باری خوندم مطلبت رو



/

نارگل شنبه 14 دی 1387 ساعت 11:30 http://zane30saleh.blogfa.com

شوهر خواهر با این می دونسته تو بارداری چه کار نابخردانه ای انجام داده!

نارگل شنبه 14 دی 1387 ساعت 11:22 http://zane30saleh.blogfa.com

شوهر خواهر با این می دونسته تو بارداری چه کار نابخردانه ای انجام داده!

اون اصلا نفهمید من میخوام بشینم...فک کرده وبد ایستاده میخوام حرف بزنم برا همین چند لحظه بعد که من روی هوا نشستم فهمید ...

بابا صمیمی جون خوب از اول بگو که تقصیر شوهر صبا نبوده اون طفلکی کلی حرف خورده تا الان!!!!!!
ولی اگه من بودم تا دو روز بعدم میخندیدم. همسرم میگه خدا نکنه یکی جلو تو بیوفته زمین.براش آبرو نمیذاری.خوب چیکار کنم دست خودم نیست خیلی خیلی به این چیزا خندم میگیره.خیلی زیاد!!!
خوشحالم که تو و نی نی خوب خوبین.
صمیم جون یه تیکر نمیذاری برا نی نی .آخه من همش قاطی میکنم نی نی کی بدنیا میاد.مرسی.بوس.

فدات شم میشه راهنمایی کنی تیکر رو چجوری توی صفحه بذارم؟

میریام شنبه 14 دی 1387 ساعت 11:03 http://bpanjare.parsiblog.com

سلام خانوم.

برعکس اونایی که خندیدن
برعکس اونایی که هی حالت رو می پرسن
بر عکس اونایی که میگن تقصیر فلانی بود

می خوام بگم:
من ناراحت شدم
من می دونم پرسیدن لفظی من از حال تو و جواب دادن لفظی تو فایده ای نداره
من می دونم خنده اطرافیان چقدر آدم رو عصبانی می کنه
(جالبه که من تابستون ۸۳ همراه دختر خالم داشتم توی رودخونه غرق می شدم و آب سردی ما رو با سرعت می برد و همه حتی دختر خالم داشتن می خندیدن و فکر می کردن ما داریم مسخره بازی در میاریم برای آخرین بار با یه نگاه باهاشون خداحافظی کردم در صورتی که دهها متر از اونها دور شده بودیم. خواهرم متوجه شد اومد دست دختر خالم رو گرفت تازه اونم روی کمر من افتاده بود و کف رودخونه هم کاملا لیز بود و من که به شکم افتاده بودم هر چی دستم رو به سنگ ها می گرفتم لیز می خورد و فقط جیغ می زدم... خواهرم افتاد روی ما .. سعی کردم خودم رو با جریان آب بکشم بیرون از سنگینی اون... داداشم هم متوجه شد... تا اون موقع ما صدها متر دور شده بودیم.. داداش دوید خیلی جلوتر از ما و تونست وسط آب بایسته تا منو بگیره و منم دختر خاله و خواهرم رو بگیرم... وحشتناک بود.. با داییم که تا آخرش بهمون خندید مدتها قهر بودم... )

حرفای اصلیم رو نتونستم بزنم.
بگذریم.
قرار بود مراقب خودت باشی
یا علی!!

چه تجربه بدی بوده.....متوجهم چی میگی.ممنونم از همراهیت .

[ بدون نام ] شنبه 14 دی 1387 ساعت 09:40

سلام صمیم
خوبی
من همسایه بغلیتونم!!!گفتم حالتو بپرسم.نی نی جونیت چطوره.خوبه؟ ببینم........ایول چه تپلی شده.
فرجه ی امتحانا بودم.کامیم هم خراب بود نتش.
تازه ویندوزش بعد از چند وقت expire میشه.
خشجالم که خوبی و شاد و سالم.
مهسا



خوب درس بخون دخترم ...آباریکلا....
مرسی فدات.

آنیتا شنبه 14 دی 1387 ساعت 08:38

قربون نی نی و مامان نازش بشم مـــــــــــــــــــــــــــــن
بّّّّّّّّّّّّّّّّّّّـــــــــــــــــــوس

ونوس جمعه 13 دی 1387 ساعت 19:45

خدای من!! حال خودت و نی نی خوبه؟ تو رو خدا یکم مواظب باش! بقول قدیمی ها تو الان بار شیشه داری!

ولی حسابی خندیدم ها!! امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی!

فدات شم.

پرستو جمعه 13 دی 1387 ساعت 19:32 http://mp128.persianblog.ir

خوبی که؟؟ نی نی خوبه؟؟؟

خوب خوبه عزیزم.

پرستو جمعه 13 دی 1387 ساعت 19:32 http://mp128.persianblog.ir

خوبی؟ نینی خوبه؟؟؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 18:29

شادی پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 12:24 http://raz-e-zendegi.blogfa.com/

صممممممممممممممممممممییییییییییییییییییییییم برتکی که همیشه همین جوری هستی! باز چی کار کردی؟؟ البته این بار خداییش تقصیر تو نبوده شوهر صبا همه کاره بوده ظاهرا! خودت خوبی الان؟ قسمت تحتانی مبارک نشکست ایا؟؟ نی نی چطوله؟؟؟:*:*:*:*:*

نه نشکست!!!! خوبم عزیزم.مرسی.

نازنین پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 09:32

چقدر لوس و مسخره،چیزی نداری بنویسی مجبور نیستی زورکی خودتو اینور اونور بزنی تا بعدا به این آبکی تعریف کنی فک کنی ملت خوشحالن با این نوشته هات.جدی میگم جدیدا خیلی آبکی و لوس مینویسی؟

این روزها توی دنیای دیگه ای دارم سیر میکنم خانوم محترم..شما هم مجبور نیستی به زور خودتو تحت شکنجه!!بذاری.
ما که خوشیم...شما هم انشالله بهتر باشین.

یارا پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 07:22 http://yara86.blogfa.com

الهی :)) طفلک نی نی! البته احتمالن به اون خوش گذشته و ازون بالا سر خورده تالاپ افتاده پایین!! (البته نه اون پایین خدایی نکرده ها!!‌پایین سرسره :دی)
مراقب خودت و فسلچه باش خانم :**

راستی صمیم جون تو فید وبلاگت مشکلی داره؟ می شه اگه می دونی آدرسشو برای من بذاری که بتونم به گوگل ریدرم اضافه اش کنم؟ مرسی این ادونس!

خانومی پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 01:53 http://khoneye-ma.blogfa.com

:))
وای عجب کاری:))
خوبی حالا؟ نی نی خوبه :))
سانتال مانتال لنگا دراز شکار لحظه ها باید می کردیمت ;)

خوبم.مرسی.

قزن قلفی پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 01:08 http://afandook.blogsky.com

سالمی ؟ سالمین ؟ :))

آره عزیزم.نگران نباش.

بهناز پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 01:04 http://diareyar87.blogfa.com

صمیمممممممممممم به خدا مطالبت منو کشته ...........
فعلا دارم آرشیو ها رو می خونم ...ایشالله یه نظر توپ برات می ذارم .

نوگل چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 20:34

سلام صمیم جون .وای چه شوخی خطرناکی خدا خیلی بهت رحم کرده .حالا طوریت نشد؟مراقب خودت باش وخدانگهدار.

ساحل چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 20:11 http://sahel-daryae-khazar.persianblog.ir

این دفعه چرا ننوشتی ؟

امیر چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 18:36 http://amir-perspolisi.blogsky.com/

سلام
وبلاگ خیلی زیبایی داری ممنون میشم به وبلاگ منم سر بزنی فقط نظر یادت نره میدونستی که وبلاگت معدن طلاست؟چرا نمیخوای از وبلاگت علاوه بر تفریحی بودنش استفاده مالی بکنی؟ آیا میدونستی از طریق وبلاگت میتونی درامد ثابت ماهیانه داشته باشی و حتی اگه خودتم نخواستی فعالیت کنی از طریق زیرمجموعه هات که تو سیستم عضو میکنی ماهیانه در آمد ثابت داشته باشی؟اینا اصلا کاری نداره و چند دقیقه بیشتر وقتتو نمیگیره.با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی سیستم اکسین ادز به ازای هر کلیک که روی تبلیغاتت بشه تا سقف 70 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر نفر که به سایت دعوت کنی مبلغ 100 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر کلیک که رو تبلیغات زیر مجموعه هات بشه مبلغ 5 تومان پورسانت میگیری.این عالی نیست؟تازه اگرم نخواستی این فعالیت ها رو بکنی میتونی فقط عضو سایت بشی و از ابزار وبمستر فوق العاده سایت برای زیبایی سایت و افزایش آمار بازدیدهای وبلاگت استفاده کنی.که کاملا رایگانه مثل سیستم تبادل لینک و پیلم نما و خبرنامه . میتونی هر روز خودت 1 بار روی تبلیغات متنی و روی تبلیغات گرافیکی وبلاگت کلیک کنی و پورسانتشو گیری.حالا اگه تصمیم گرفتی تا عضو سایت بشی از طریق لینک زیر میتونی اینکارو بکنی: http://www.oxinads.com/?a=2216

محبوبه چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 17:50

مگه دست من به اوون شوهر خواهرت نرسه !!! بگو هوای نی نی رو داشته باشه :)
مواظب خودت باش :-*

چشمم.بوس

مهسا چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 17:46 http://myfootstep.ir

وای خدا نی نی چیزیش نشد که ؟ چطور این کارو کرد حواسش به نی نی نبود ؟
ولی خداییش چه کرکرخنده ای بوده . من از اونهام که اصلا نمی تونم جلوی خنده ام رو بگیرم . اگه بودم سیاه می شدم از کرکر .
یه دفعه بنده خدا مامانم آرنجش خورد تو آهن پنجره (طفلک لاجون هم هستش) دور از جون رو به مرگ افتاده بود از درد و داشت اشک می ریخت . فکر کن نفسش بالا نمی اومد من هم اونور رو به مرگ افتاده بودم منتها از خنده . دست به دل ولو کف زمین .
انقدر فحش خوردم که نگو (:

تو کپی این شوهر ما هستی...فقط میخندید لا مصب!!!!

رضا چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 16:10

چه شوخی بی مزه و خطرناکی!!! اون با یه خانم باردار.

شوخی نبود...اشتباه پیش اومد

نازنین چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 16:09 http://mahdoone.blogfa.com

ای بابا کسی با زن حامله از این شوخیا می کنه؟!!! مراقب خودت باش به جای هر هر کردن (عصبانی)

آخیییییییییییییییی
چشممم

نگاه مبهم چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 15:58

سلام عزیز

تو مواظب خودت باش.

منم مث مامان نگران نی نی، اما نی نی با صمیم هر هر.

بوس.

حنا چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 15:40 http://www.doosjoon.blogfa.com

بوس بوس

عسل چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 15:35

ببینم این شوور خواهر محترم نمیگه با خانوم حامله نباید از این شوخیها دروکنه ها؟ عیب نداره چیزی که عوض داره گله نداره. تو هم یه بار تو یک جمع مردونه صندلی رو از زیرش بکش!

جان عسل شوخی نکرد.....اون اول صندلی رو برداشت وقتی من ایستاده بودم منم بعدش به تصور اینکه صندلی هنوز پشت سرمه اومدم بشینم که....

یاس چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 14:58

اییییییییییی واییییییییییی نیییییییییی نییییییییییی چییییییییییی؟ چه بلاهایی که سر این نی نی تون ندادی خانمی مواظب باش:)

فروغ چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 14:54 http://www.foroogheeshgh.blogfa.com

ســــــــــــــــــــــلام دوست خوبم

من تازه با وبت آشنا شدم

خیلی زیبا بود

به من هم سر بزن خوشحال میشم

[گل][گل][گل]

ستاره عاشق چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 14:37 http://www.mesetarehashegh.persianblog.ir

حالا بعد از کلی خنده نی نی خوبه؟
طوریتون نشده؟ این آقای محترم نگفته که تو نی نی داری؟
راستی اینجا چطور می شه آیکن (عصبانی) گذاشت؟

عزیزم شوهر صبا اصلا نفهمید من میخوام بشینم.دو ساعت بعد!!! که صندلی رو برداشت من جلوس کردم!!!

الهه چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 14:36

ای وای مگه صبا اینا از نی نی داشتنت خبر ندارن!!!!!!!
چه شوخی خطرناکی بود صمیم جون . بیشتر مواظب نی نی جون باش. زود زود بیا. منتظرم . آرشیو finish

شوخی نبود...متوجه نبود من تصمیم دارم بشینم.منم که خب نگفته بودم میخوام بشینم...!!!!

Asal چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 14:30 http://aksbelog.blogspot.com

ای وایییییییییییییییییییییییییی (خندههههههههههههههههه)
صمیم چیزیت که نشد؟؟؟؟؟؟؟
نینی خوبه؟خودت چی؟؟؟

بهاران چهارشنبه 11 دی 1387 ساعت 13:58

خوشحالم حالت خوی شده...امیدوارم نی نی جون از دست کارهای شما جان سالم به در برد...ماهمش برای سلامتی اون دعا می کنیم.بیشتر مواظب باش...نی نی داشتن الکی نیست...دختر جون...همین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد