من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

سوال هفته (۱)

انقدر در  پست های  قبل  همه نظر های  نکته سنجانه و جالب  ارائه دادند که من نتونستم مقاومت کنم و حالا سوالاتی که بارها از  من پرسیده شده از طرف  دوستانی که یاا تو عقدن یا نامزدن و یا قراراه مراسم بگیرند و من  خصوصی جواب  دادم رو اینجا  هم میذارم تا دوستانی که این سوالات رو دارند از  نظر بقیه هم مطلع بشند و بتونند زوایای  بهتر و کامل تری رو در  قضیه ببینند. نظر من که بارها در  همین وبلاگ به صورت پست های جداگانه  اورده شده. 

 

این شما و این هم سوال  هفته : 

 

- باید با خانواده همسر اون اوایل و تا اخرش چطور رفتار کرد؟یکی میگه خودتو بگیر/یکی میگه نه اگه اونا خوبن تو هم خوب باش و خودتو نگیر .....؟؟؟

2- ایا واقعا اشتغال خوبه برای زن؟ ایا زن رو فرسوده نمیکنه؟اگه همسرش واسش کم نزاره،ایا بازباید مستقل وسرفراز باشه با اشتغال؟ اگه الان نرم سرکار پس فردا دچار ضرر نمیشم؟

3- من با اقایی نامزدم که یک خواهر و برادرن فقط ..الان همزمان عقد خواهرشم هست که میخوان تو سالن بگیرن همراه با همه چیز.حالا اگه ما بخوایم جشن نگیریم تو سالن و فقط یه پذیرایی توی سالن معمولی باشه،برام بد نمیشه؟ ( مقایسه در ذهن خانواده داماد) نظرتون درباره دوبار  لباس عروس پوشیدن( یکی  برای  عقد و یکی برای شب  عروسی) چیه؟منکه فقط یکبارشو تو عروسی دوست دارم.نظرتون درباره کارهاییکه خوبه تو عقدم انجام بدم چیه؟مثل اتلیه و........کارهایی که بعدا نگم آخ کاش  میبدونستم و به جای  فلان خرج اضافی  این کار رو میکردم....
 

  دوستان  لطفا اگه مورد خاصی رو شرح میدید شرایط جانبی  مثل چند سال ازدواج کردید و فرهنگ  خانواده ها و اینا رو هم عنوان کنید. .چون هر موقعیتی  رفتار  خودش رو میطلبه.  

 

پ.ن.   

 

میگم موافقید من سوالاتی که خصوصی و مهم هستند  رو بعضی  وقت ها پست کنم تا بتونیم از  نظر  همدیگه استفاده کنیم؟ به هر  حال چند نظر  با هم بهتر  میتونه آدم رو به نتیجه برسونه.

نظرات 73 + ارسال نظر
آتنا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 13:17 http://our-life-days.persianblog.ir

سلام
من و همسرم هر دو کارشناسی ارشد مهندسی داریم و 7 ماهه ازدواج کردیم الان هم به خاطر این که قصد داریم از ایران بریم با پدر و مادر همسرم زندگی میکنیم
1- من فکر کنم بهتره آدم اولش زیاد صمیمی نباشه تا اخلاق خانواده شوهرش دستش بیاد. اینطوری از خیلی ناراحتیها و دلگیریهای ناخواسته اول ازدواج جان سالم به در میبره.
2- من خودم شاغلم. کارم هم یک کار مردانه ست. نمیگم عاشقشم اما بدون اون احساس خلا میکنم. این بستگی به این داره که زن خودش چه قدر استقلال بخواد. اما در کل بهتره آدم از لحاظ مادی به کسی وابسته نباشه چون هیچ کس نمیدانه تو زندگی چی پیش میاد. من تا حالا ندیدم زن شاغلی در سنین بازنشستگی از شاغل بودنش پشیمان شده باشه اما خانمهای خانه دار زیادی دیدم که وقتی دیگه دستشان به جایی بند نبود کلی از این که چرا زمان را هدر دادند و شغلی نداشتند احساس پشیمانی میکردند.
3- من خودم اول نمیخواستم عروسی بگیرم اما مادر همسر گفت پول به دست میاد اما این روز برای شما تکرار نمیشه. با این که قبلش برام مهم نبود اما تجربه منحصر به فرد و دوست داشتنییه و آقای همسر گفت تمام پولی که خرج کردم به اون یک لحظه که در را باز کردی و برای اولین بار تو لباس عروس دیدمت می ارزید. این که چقدر خرج کنید بستگی به شرایط شما داره بعضی ها 100 میلیون هم به جاییشون برنمیخوره بعضی ها را 10 میلیون هم بیچاره میکنه. مهم اینه که فردای عروسی اوضاع اقتصادی شما پیچیده نشه. اما حتما لباس عروس بپوشید و عکس بگیرید. اولویت هایتان را مشخص کنید. مثلا برای من کیفیت غذا و نوع آن مهم تر از تعداد مهمانها بود. ترجیح میدادم آدم های کمی را دعوت کنم اما از همان تعداد خوب پذیرایی کنم تا این که تعداد زیاد مهمان و پذیرایی بی کیفیت داشته باشم خلاصه این که عروسی ما خیلی جمع و جور بود. اما اصلا از عکس نگذشتیم.
در ضمن دو بار لباس عروس پوشیدن اصلا جالب نیست بعضی اتفاقها قشنگی شان به خاط منحصر به فرد بودنشان است.

یه دوست جدید شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 09:05

زیباترین شب زمین ، شب پر از نگاه تو /
دعای من برای تو ، خدای من پناه تو .....
صمیم جان ممنون از پاسخ کامل و منطقیت .
دوستت دارمممممممممم عزیزم

وصال جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 15:02

سلام صمیم جان.
داری از صمیم وزن کم میکنی یا از صمیمیت؟؟؟؟؟؟؟
کجایی پس؟
بیااااااا.

دقیقه پنج‌شنبه 19 خرداد 1390 ساعت 11:07 http://nafase4.blogfa.com

سلام وارزوی توفیق...

صورى چهارشنبه 18 خرداد 1390 ساعت 22:01 http://soori

صمییییییم‏!‏ تو بالاخره کارشناس زبانى یا مشاور خانواده؟ حالا که مشاورى یه فکرى براى چاقیه منو لاغرى شوهرمو بى پولیمونو سختیه کلاس زبانمو از همه مهمتر اینکه تو این هیرى ویرى شوهرى بچم میخواد بکن دیگه!
قربون دستت یونارو ببوس!منصوره‏

شما بچه بیار
این وسط هم خودت لاغر میشی ..هم شوهرت چاق میشه ..هم زبون تو و شوهر و بچه باز میشه و هم خونواده ات گرم میشه و معظل طلاق روانی بینتون پیش نمیاد!!! و هم اینکه من در مقام مشاوره دل شوهرت رو با این مدل مشورت دادن شاد می کنم ...

سوال دیگه ای نداری عزیزم؟
زبان مادر شوهر هم میبندیم ها ..

رضوان چهارشنبه 18 خرداد 1390 ساعت 10:55 http://planula.blogsky.com/

سلام صمیم عزیز
لطفا این شعر در این لینک رو ببین.
با مهر و عشق تقدیم می کنم به تمام خوشبختی تو
http://planula.blogsky.com/pages/2

چقدر زیبا..
لذت بردم
ممنونم عزیز دلم

سمانه سه‌شنبه 17 خرداد 1390 ساعت 14:28

سلام صمیم جون .خوبی؟ واست ایمیل گذاشتم فکر کنم هنوز نرفتی ببینی. واسه اتلیه منتظر کمکت هستم عزیزم .ببخش مرسی یاحق

نیکو سه‌شنبه 17 خرداد 1390 ساعت 13:07

سلام صمیم جان
من امروز خیلی اتفاقی وبلاگتونو دیدم و چقدر خوشم اومد از اینکه انقدر به همه کمک میکنید
راستش یه مشکلی داشتم کهگفتم شاید شما بتونی کمکم کنی
من ۲۲ سالمه و تقریبا دوماهیی میشه که توی نت با پسری اشنا شدم که ۳۷سالشه
شرایطمون اصلا باهم جور در نمیاد یعنی نه از نظر مادی نه از نظر فرهنگی و .... ولی عاشقانه همدیگرو دوس داریم
من صددرصد مطمئنم که اگه خواستگاری کنن رد میشن ولی واقعا دوسش دارم با یه مشاور هم تماس گرفتم گفت اصلا توصیه نمیکنم به ازدواج ولی واقعا بلد نیستیم از هم جدا بشیم به نظرتون من پشت به خونواده ام بکنم و باهاش ازدواج کنم؟؟؟ یا جدا شیم اگه جداشیم روششو بهم بگین خواهشا چون نمیتونم اصلا دوریشو تحمل کنم

گرفتی من رو؟
خودت میدونی که سنخیتی ندارید برای جدا شدن هم مرگ یک بار شیون یک بار ..خیلی هم عاشقانه ازش جدا نشو چون همیشه توی ذهنت هست که یک نفر رو عاشقانه دوست داشتی و حیف شد!!!!

این ارتباطات نباید به عمق میرسید ..به نظر من زودتر تا سخت تر نشده قطع کن ارتباطت رو .

مریم سه‌شنبه 17 خرداد 1390 ساعت 00:20 http://saghf.blogsky.com

سلام صمیم جون بس که وبلاگهای یکی دو روزه افتتاح شده دیدم وبلاگ شما رو که دیدم ذوق کردم تا یه جاهایی از پستها رو خوندم خوشم امد
ان شا الله خوشبخت بمونید...
مریم از سقف!
در ضمن من با اجازه شما رو لینک می کنم و اگر بهم سر بزنی خوشحال میشم عزیزم .

صورى دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 23:09

سلام صمیم جونم خوبى پسرک طلایى چطوره؟آبله مرغونش خوب شد؟ من درباره پستت خیلى نظرا دارم ولى حرف دیگه اى میخوام بگم!‏ صمیم جانم تو حق دارى که بخواى کمتر بنویسى ولى ما که هر روز سر میزنیم میخوریم به در بسته چى؟ هیچ حقى نداریم؟ دیگه خیلى دیر به دیر مینویسیا!‏ یونا رو ببوس.

مریم و علی دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 20:34 http://alidelam.blogfa.com

راستی صمیم جون چرا اسم وبلاگت رو همون صمیم نزاشتی و آلیسا گذاشتی؟ و
سنت از 29 بالاتر نمیره؟! سن ازدواجتون هم همینطور

الیسا یعنی علی و صمیم ..ترکیبش هست


نچچچچچچچچچچچ نمیره!!!

* دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 14:04

به نظر من چون همسرداری جایگاهش بی ارزش شده تربیت فرزندان بی اهمیت و زن برای به کمال رسیدن کودک را به شیرخوارگاه می بره و غذا از رستوران می گیره زن به دنبای کار دیگری می ره در واقع کارکردن بیرون خونه در جامعه ما ارزش شده پس کار در خانه ارزشی نداره و با عث شرمساری زنان ما شده و دوست دارند به هر قیمتی از خانه بیرون برند و فعالیتی با حداقل حقوق داشته باشند چون کار بیرون ارزشه نه کار خونه
من شاغلم ده سال سابقه کار دارم مجردم جایگاه شغلیم خیلی خوبه اما اگر یک روزی متاهل بشم بسته به شرایط از شغلم استعفا می دم چون با تمام وجودم به این نتیجه رسیدم که وقتی اسلام می گه زن باید در خانه باشد و وظیفه مرد است تامین زن . در شرایط کنونی ما غیرت مردان کم شده چراکه یک جورایی اجازه دادن زنها شون تو مترو دست فروشی کنند به چه قیمتی دوستی با کلیه پرسنل مترو(البته این رو از یکی از همکارام شنیدم چون شوهرش راهبر قطاره و از نزدیک با معضلات دست فروشی زنان در مترو برای پرسنل مترو دست و پنجه نرم می کنه)

یه دوست جدید دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 08:44

سلام
صمیم جان یه میل برات فرستادم و بطور خصوصی یه موردی رو مطرح کردم . خوشحال میشم اگه کمکم کنی .
ممنون

شمسی خانوم یکشنبه 15 خرداد 1390 ساعت 23:42

خب باشه ما گردنمون از مو نازکتره نظرم میدم با اینکه هنوز مزدوج نشدم........

مریم و علی یکشنبه 15 خرداد 1390 ساعت 21:37 http://alidelam.blogfa.com

صمیم جان کجایی عسیسم؟نمیخوای که سوال هفته بشه سوال ماه؟!حالت خوبه؟

سلام صمیم جون .. امیدوارم خوب باشی . خواستم بپرسم فرصتی شد که از دکترت سئوال کنی ؟؟!

که رژیم چاق کننده داره یا نه؟
هنوز نرفتم اون جا ولی شماره اش رو میذارم برت تا از منشیش بپرسی
۰۵۱۱۶۰۹۷۰۱۲

تولد همه خردادیا مبارک

Man & Ma شنبه 14 خرداد 1390 ساعت 11:31 http://metwooo.blogfa.com

عشق. فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد .
زود بیا آپیدم .
وبلاگت خیلی قشنگه ، منتظر حضور گرمت هستــــــــم .
…..............…,•’``’•,•’``’•
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’......
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’......
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’

مریم بانو جمعه 13 خرداد 1390 ساعت 19:41

ببخشید تو پست قبل رب البالو ترش از کجا پیدا کنیم برا مرغ ترش؟ مغازه ها دارن؟ من تا حالا اسمشو نشنیده بودم؟!!

رب انار ترش
یا اصلا جهنم! همون اب لیموی تازه بریز

ریحانه جمعه 13 خرداد 1390 ساعت 13:26

سلام خوبید؟چرا نمینویسید؟
نه!دانشجو

لواشک پنج‌شنبه 12 خرداد 1390 ساعت 13:29 http://metoyou10.blogfa.com

درمورد سوالی که راجبه روابط با خانواده ی شوهره یه پست زدم تو وبلاگم.خوشحال میشم نظرات شما و بقیه خواننده های اینجاروبدونم.

لواشک پنج‌شنبه 12 خرداد 1390 ساعت 13:28 http://metoyou10.blogfa.com

درمورد سوالی که راجبه روابط با خانواده ی شوهره یه پست زدم تو وبلاگم.خوشحال میشم نظرات شما و بقیه خواننده های اینجاروبدونم.

سمانه-مترجمی-تهران پنج‌شنبه 12 خرداد 1390 ساعت 04:48

سلام صمیم عاشق.خوبی بانوجان؟
من خوشحالم.فردا 7 صبح اون میاد دنبالم که بریم آزمایش خون بدیم.هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا و یه کلپچ یم میزنیم (کله پاچه) بیخیال همه ی اس پر ما!!!!!!!

وای من یه سئوال دارم باز: واسه جشن عقدم تو سالن رفتم سراغ موسسات ازدواج اسان.میدونی اخه ارایشگاه و مزون و فیلمبرداری و 5 ،6 تا سرویس دیگه رو فقط با 250هزار ارائه میدن.فقط میترسم کیفیت کار مطلوب نباشه ،دلم میخاس کسی اگه اطلاعی داشت بیان میکرد.اخه باید تصمیم بگیریم زودتر برای بستن قراردادش.خودشون خیلی تبلیغ میکنن،تو رسانه ها هم اسم کانونشون هست.البته وضع ما خوبه تقریبا اما من فکرمیکنم اگه بشه که با پول کمتر همه کارارو ردیف کرد،چه اشکالی داره؟خلاصه تو چندخط خوشحال میشم نظرخودت یا بچه ها رو بدونم گل گلی.

-صمیم جان من یکی عاشق اون پستات بودم که از شیطنتات میگفتی و بیشترعاشق اوناییکه از رابطه عاشقانتون مینوشتی و خوبیهای همسرت.خیلی خیلی دوسدارم اگه تولد علی آقاس بازم یه پست عاشقانه و توپ براش بنویسی.صمیم جان امیدوارم عشقت به پررنگی عشق سال 82(ازدواجت) باشه هنوز و باز و همیشه.صمیم جان خوشبختیت آرزوی همه خواننده هاته

این موسسات بیس و حداقل ها رو ارایه میدن.. من فکر کنم مثلا فوقش ۵ تا عکس اتلیه ..ماشین عروس معمولی ..سالن متوسط مهمون های محدود و منوی یک موردی شام . یعنی نمیصرفه واقعا بخوان هم هچیز رو در حد متوسط به بالا ارایه بدن با این مبلغ..باز هم از کسانی که تجربه اش رو دراند باید پرسید

موفق باشی و خوشبخت عزیزم

زهرا چهارشنبه 11 خرداد 1390 ساعت 17:32

سلام
بحث جالبی بود.و تقریبا همه ی حرفای منو دوستان زده اند.فقط من خودم یه مادر شوهرم.دوست دارم عروسم باهام راحت باشه.خدارا شکر خیلی هم مهربون و دوست داشتنیه.اما سوال من از عروسها اینه که من که انقدر از نگرانی ها و سختیهای عروس ها با مادر شوهراشون شنیدم.یه خورده سختمه میخوام به عروس زنگ بزنم میگه شاید اذیت بشه.نزنم شاید احساس دوری کنه. بگم بیا خونه مون شاید سختش باشه تو معذوریت بیفته .دعوت نکنم ...
حالا اگه نکته ای به نظرتون میرسه بگین.

ثمر سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 20:04

صمیم جون من یه چیزی بگم: من ازدواج نکردم بنابراین سؤال اول رو نمیتونم جواب بدم ولی فقط در مورد سؤال دوم، با توجه به اینکه من بنا بر کارم و رشته ی تحصیلی و پژوهشی ام خیلی خیلی با زنان و مشکلات اون ها ارتباط دارم و
باید بگم که به نظر من یه زن حتماً باید اگه میتونه شاغل باشه چون اینجوری هم توی بطن اجتماع هست و هم یه نوع شخصیت مستقل و غیروابسته به دیگران و به خصوص شوهرش پیدا می کنه و در صورتی که خدای ناکرده روزی روزگاری با شوهرش به مشکل برخوردن میتونه گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون و مجبور نیست بسوزه و بسازه چون مجبوره و خانواده اش حمایتش نمی کنن! باور کن چقدر زن هایی میشناسم و باهاشون کار کرم که فقط به خاطر اینکه وابسته ی مالی به شوهرشون هستن و خانواده شون حمایتشون نمی کنن درمانده شدن و هر کاری شوهر می خواد سر این ها در میاره و این ها وقتی بهشون میگی آخه چرا تحمل می کنی؟ میگن کجا برم؟ چه جوری خرج زندگی مو درآرم. باور کن زن های تحصیل کرده ای بینشون هست که چون شوهر نخواسته کار کنن و همه چی اون اوایل زندگی براشون فراهم کرده، کارشون رو کنار گذاشتن و بعد کم کم شوهر تمام اعتماد به نفسشون رو ازشون گرفته و حالا تبدیل شدن به یه موجود مصرف کننده ای که حتی از بودن توی اجتماع هراس دارن و شوهر هم فوق العاده اذیتشون می کنه اما کاری نمیتونن بکنن چون درآمد مالی ندارن. اگه بخوام از کیس هایی که صبح تا شب اعصاب همه مون از دیدن وضعیتشون خورد میشه رو تعریف کنم باید یه رمان برات بنویسم!
اما خب اگه خانومی واقعاً دوست نداره میل خودشه!
در ضمن اینم بگم که من یک فامیلی دارم که به اشتغال زن ها به اندازه ی مردها اهمیت میدن و من تقریباً نتایج مثبت اون رو می بینم. مادر خودم هم شاغل هست و با اینکه اختلافی با بابام ندارن و نیاز مالی هم نداریم (یه خانواده ی متوسط که با حقوق بابام و ارث خود مامانم هم تقریباً توی همین وضعیت الان بودیم) واقعاً همیشه از اینکه مامانم به اندازه بابام شخصیت مستقل و غیروابسته داره احساس افتخار می کردم و در ضمن از اینکه همیشه خیالم راحت بود که مامانم هم توی اجتماع هست و سر همه ی مسائل اجتماعی، فرهنگی و ... میتونستم باهاش به تبادل نظر بپردازم و از هم صحبتی باهاش لذت ببرم.

یه دوست جدید (هسپرناز و.. سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 15:30

صمیم جان امروز داشتم پست های خرداد 89 رو میخوندم یهو یادم اومد ای بابا داری به روزای مهمی نزدیک میشی .
آرزو میکنم خودت و همسرت و نی نی گولوی نازت همیشه سالم و سلامت باشید . امیدوارم سالروز تولد 120 سالگی همسر خوب و مهربونت و همچنین پسمر ناز و خوشملوتو رو در کنار خانواده جشن بگیرید .
راستی تفلد منم 15 خرداده .........
خردادی ها خیلی خوفن مگه نه !!!!

نور سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 14:55

سلام صمیم جان

من تازه نامزد کردم و نامزدم هم خانواده خوبی داره .خانواده خودم هم تاکیید زیادی روی صمیمیت توام با احترام دارن!
با همه اینها خودم احساس نیاز به آموزش بیشتری میکنم که اون رو هم میشه با استفاده از تجارب دیگران به دست آورد.

پس ممنونم که این فرصت و در اختیارم/مون گذاشتی!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 11:03

صمیم جون زود باش پست جدید بزن دیییییییییییییییکه

سمانه سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 08:55

سلام صمیم جون تشکر ویژه بابت پست جدیدت خداییش به درد ماها میخوره.............
کیفیتش واسم مهمتره ۱۰تاعکسم کافیه واسم
مرسی عزیزم خیلی مهربووووووووووووونی

سمانه جان یک ادرس ایمیل بده تا در مورد این چیزها بیشتر حرف بزنیم.
چون بعضی جاها کف میذارن مثلا میگن ۱۵ عکس به بالا یا ۲۰ تا و این چیزها ..من بیشتر باهات حرف میزنم.

ایمیل من هست گوشه صفحه

وای شرمنده آدرس وبلاگمو اشتباه تایپ کردم آدرس درستش اینه

فرزانه :) دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 16:25

سلام من یادم رفت مشخصاتم را بنویسم:
من فرزانه هستم 23 سالمه , همسر سعید , بعد از 2 سال عاشقی 1 سال و نیم هست که ازدواج کردیم.
من خودم کارمند مشترکین مخابرات هستم و همسرم کارمند بانک... اهل مشهد .
فکر کنم کافیه ...!!! :)

منا دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 15:59 http://manoinrooza.persianblog.ir

صمیم جان خیلی خیلی نوشته هاتو دوست داشتم برای اولین باره اومدم اینجارو خوندم ..با خودم گفتم حتما یه چیزی بنویسم و خاموش نرم...به امید دوستی

شمسی خانوم دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 12:45

سلام وای این سوالات خاله زنکی چیه دیگه همه که مثل هم نیستن !!!

سلام شمسی جون..
عزیزم برای بعضی ها ممکنه پیش پاافتاده باشه ولی دخترک ها و خانم های جوونی هم هستند که این ها بهشون اموزش داده نشده و نمیدونند چکار کنند..دو کلمه حرف هم توی ذهنشون بشینه و اروم و ملایم رفتار کنن باور کن خدا رو خوش میاد..خیلی ..
شما ببخش عزیزم!

آرام دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 11:14 http://adasak.persianblog.ir

1. من معتقدم اگه خانوادۀ خوب باشن، آدمم باید خوب باشه. محبت محبت می آره. کی از محبت کردن و احترام دیدن بدش می آد؟ مگه اینکه شمشیرارو از رو بسته باشن. اونوقت بازم خانومی خود آدم مهمه که باید هم عزت و شخصیتش رو حفظ کنه هم با کم کردن روابط از بی احترامی و هتک حرمت جلوگیری کنه.
2. من با اشتغال برای زن 1000 درصد موافقم هرچند الان به خاطر باران خونه نشستم و خدا رو شکر مشکل مالی هم نداریم ولی از درون ارضاء نمی شم. مگه اینکه آدم از اول کار نکرده باشه.
3. باید ببینی دلت چی می خواد. اگه به کاری که داری می کنی معتقد باشی، حتی حرف مردم هم برات اهمیت نداره ضمن اینکه رفتار آدم باعث می شه دیگران گاهی حتی جرات حرف زدن هم پیدا نکنن. من که فقط یه جشن ساده گرفتم هیچوقتم پشیمون نشدم.
خانوی عکس گذاشتم دوست داشتی بیا خوشحال می شم.

با سلام
اگر جویای راه حل هایی برای استحکام بیشتر زندگی مشترک خود هستید به وبلاگ ما بیایید.
وبلاگی حاوی نکات مهم روانشناسی برای ایجاد یک زندگی مشترک شیرین و ایده آل

منتظر حضورتان هستیم

درسایه سار امن ایمان
پاینده باشید و جاودان

سلام صمیم خانم
میخواستم ازتون اجازه بگیرم و وبلاگ قشنگتونو لینک کنم به وبلاگ خودم که تازه شروع به نوشتنش کردم .
منتظر پاسختون هستم !!!

مهدخت یکشنبه 8 خرداد 1390 ساعت 15:50 http://mamanomaral.persianblog.ir/

سلام.
من هفت ساله که ازدواج کردم.و خانواده شوهرم رو خیلی دوست دارم.از اونجا که از مامانم دورم به جاش تقریبا هر روز یا یه روز درمیون میریم خونشون.البته مادر شوهرم هم خیلی زن عاقل و با شخصیت و با ایمانی هست.
به نظر من دختری که ازدواج میکنه از همون اول باید همه ذهنیت بدش نسبت به خانواده شوهر رو که احتمالا از این ور و اون ور شنیده بذاره کنار و دوستانه بره جلو ولی نه اینقدر که انگار مادرشوهرش خالشه و از هر دری سخنی.چون زیادی حرف زدن و قصه تعریف کردن هم خیلی خوب نیست .باید احترام خونواده شوهر رو نگه داشت.
من با کار بیرون از خونه صد در صد مخالفم.البته نظر شخصیه.چون معتقدم کار زیاد و استرس محیط کار و .. زن رو پیر و خسته میکنه .از نظر مالی هم مرد اگه ببینه خودش تنها نان آور خونه است ،تلاشش رو بیشتر میکنه.
اینکه زن اگه تو خونه بمونه از اجتماع دوره هم مال زمان قدیمه نه حالا که تو عصر اینترنت و ماهواره و کتاب هجوم اطلاعات هستیم.اصلا یکی به من بگه خانمهای شاغل چقدر وقت میکنند کتاب بخونند و اخبار گوش بدن و از اینترنت استفاده کنند؟وقتی بچه بیاد که دیگه نگو.یه جا خوندم مادران کارمند کودک آزاران پنهان.
در مورد مراسم عروسی چه ساده چه مجلل فقط باید بعدش چیزی تو دلت نمونه که بعدش بگی حیف شد من این کا رو نکردم.طوری مراسم رو برگذار کن که در حد معقول خودت راضی بشی.البوم عکس خیلی مهمه که بهترین باشه چون بهترین یادگاریه که از این روز براتون میمونه.

میلاد یکشنبه 8 خرداد 1390 ساعت 15:37 http://elahehyenaz.persianblog.ir

سلام
این صمیم اسم واقعی شماست یا مستعار ؟
راستش فکر می کردم فقط صمیم من صمیمه ...

رضوان یکشنبه 8 خرداد 1390 ساعت 12:35 http://planula.blogsky.com/

سلام به صمیم و همه دوستاش
(ببخشید خواستم ادب بورزم .یهو بعد از نوشتن این عبارت کارتون یوگی و دوستاش تو ذهنم اومد.)

من زیاد تجربه ندارم . 3 ساله ازدواج کردم اما همینقدری که پیراهن پاره کردمو میگم...
اول اینکه در رابطه با رفتار با خانواده همسر یه نظر من چقدر خوبه که آدم قبل از ازدواج برای خودش یه شخصیت مشخص و مستقل تشکیل بده تا بعدا تو هر موقعیتی قرار گرفت خودبخود و بدون سختی یا خطا راه درست رو تشخیص بده. یعنی مثلا اگه من بدونم آتش سوزاننده است هرجا که با اون روبرو بشم عکس العملم از قبل برای خودم روشن و مشخصه .البته رفتار و اخلاق مطلق نیست .اما میشه اساسشو پایه ریزی کرد و بعد با توجه به شرایط بهش پر و بال داد یا شاخ و برگشو زد. مثلا من خودم کلا از اینکه حرف کسی رو بزنم بیزارم و از شنیدن حرفهای غیبت گونه خوشم نمیاد. اساس رفتارم رو در این رابطه اینطوری تعریف کردم که حرف کسیو نزن .اگه هم کسی درباره دیگری بهت چیزی گفت محترمانه بحثو عوض کن یا اگه نتونستی فقط سکوت کن. بعد از ازدواج دیدم مادرشوهرم بعضی وقتا از جاری دیگه ام پیش من درددل میکنه .اما گاهی واقعا قصدش درددل بود و گاهی می خواست به من غیر مستقیم بگه که از فلان رفتار خوشم نمیاد.منم بدون اینکه از قبل تو شرایط مادرشوهر و جاری قرار بگیرم بر اساس اخلاق خودم یا سکوت کردم یا بحثو آروم آروم عوض کردم و به ندرت در این رابطه به مشکل برخوردم.
ممکنه کسی فرصت تشکیل شخصیت تا قبل از ازدواج پیدا نکنه .که به نظر من باید در سالهای اولیه ازدواج سکوتش بیشتر از حرف زدن باشه و تا وقتی به درستی کار و عواقبش پی نبرده عکس العمل افراطی نشون نده ... بذاره آروم آروم همه چی شکل پیدا کنه. من در رابطه با احترام گذاری به خانواده همسر رفتار خودمو برای خودم تعریف کرده بودم اما نمی دونستم اگه همسرم اونطوری که من دوست دارم با خانوادم برخورد نکنه چه عکس العملی باید داشته باشم. و تا همین الان مشکل دارم. چون با رفتارهام و عکس العمل های بیموقع یا احساساتی همسرم حساستر شده و یکم شرایط پیچیده تو همدیگه.
فعلا تا بعد..
امیدوارم مفید باشم.
صمیم جون روی ماه یونا رو ببوس.بهتره ؟

من 15 ماهه عقد کردم و 6 ماهه اازدواج کردم و 25 سالمه و همسرم هم 29 سال
من فوق لیسانس زبان انگلیسی ام و مدرس زبان تو موسسات همسرم هم لیسانس حسابداری و کامپیوتر و کارمند .(این از مشخصات خودمون )
1) والا من خیلی روابط عمومی ام بالاست و کلا" عاشق دوست یابی و گرم گرفتن و حرف زدن یعنی 4 تا غریبه ام بیان خونم به یه ساعت نکشیده من باهاشون گرم میگیرم و لبم به خنده بازه ولی ولی این تو رفتار با خانواده همسری که کلا" مادرشوهر خشک و سردی دارم جواب عکس داد و شد آنچه نباید می شد منی که هفته ای یه 4 باری زنگ میزدم و 3 شب شام اونجا میرفتیم دیگه الان فهمیدم مثل دخترش نبودن و نیستم و نخواهم بود و نشستم سر جام 2 رو در هفته اونم کمتر از 1 دقیقه زنگ میزنم حالی می پرسم و یه بارم تو هفته میریم شام اونم نه اینکه تدارک ببینه ها نه هر چی بود...کلا" با همه این رفتار رو داره حتی مادر و خواهر خودش ...پس اول باید رفتار خانواده مقابل رو شناخت بعد تصمیم گرفت که صمیمی شد یا نه؟
2) در مورد کار بیرون بسته به خود فرو و شرایط مالی داره من از 19 سالگی تدریس کردم و جزوی از زندگیمه و البته کمک مالی اش هم برا م نو زندگیم لازمه بعدا" هم که ان شاا... نی نی بیاد بعد یه ترم مرخصی میرم سر کار و نی نی هم مهد کودک.
3) برا مراسم من میگم حتما" باشه ولی نه خیلی تجملاتی که برین اول زندگی زیر قرض و بدهی. من هم مراسم عقذ تو خونه مامانم داشتم با سفره عقد و لباس عروس که البته شیری نباتی بود و تور عروس(گفتم یه هو یه طور میشه عروسی نمی گیریم بزار ارزو به دل نمونم) و اتلیه اونم فقط 8 تا عکس با کیفیت عالی . فیلمبردار نداشتیم و یه نیم ساعت خواهر شوهری با کیفیت نه چندان خوب فیلم برداری کردن همین .
مراسم عروسی هم تو تالار بزرگی بود لباس عروس شیری و اتلیه با 14 عکس و باغ عروس با 12 عکس که از کارشون خیلی راضی ام و فیلمبردار داشتیم .کلا" عکس و فیلم تنها چیزی که از مراسم برا ادم میمونه الانم با دیدن فیلم و عکس های عروسی خیلی روحیه ام خوب میشه ( برا من کیفیت عکس ها از تعدادشون مهمتر بود و اینکه قیمت هر عکس 9000 تومان بود و برا ما این رقم زیاد بود و نخواستم زیاد برا اینا هزینه کنیم چون تازه خونه خریده ).

الهام و همسری شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 23:22 http://kolbeye-kochake-ma.blogfa.com/

سلام دوست جونم
خوشحال میشم اگه به وب من و همسری سر بزنی

سمانه-مترجمی زبان-تهران شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 18:51

فقط صمیم جان یک چیزی نگران کنندس.اینکه ماها نمیدونیم درباره هر مسئله ای کدام پاسخ و نظر صدرصد درسته.نگرانیش اینجاس که بعضیا ممکنه راهشون و نظرشون غلط باشه و بعدها مشخص شه و ما نباید اونا رو بکار بگیریم امروز.اما اینو از کجا باید فهمید؟

یک راهش اینه که همه ما موفقترین زوجها رو در اطرافمون ببینیم(ترجیحا با مدت ازدواج طولانی ) و شیوه های اونارو در زندگی اینجا ذکرکنیم.(صمیم جان شما هم حتا!!)

-بهرحال بچه ها مراقب باشید هر نظری درست نیست.شرایط خودتونو درنظر بگیرید و عقلتونو قاضی کنید

تشکر

سمانه-مترجمی زبان-تهران شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 18:46

و اما درباره سئوالات دوستانم خوبم من میخام کمکشون کنم.امیدوارم بخونن حرفامو :

1- سمانه : برای عکسهات و دیگر برنامه های جشنت،اگه تهران هستی ،میتونی سری به موسسه آیین مهرورزی بزنی(خیابان دماوند-ایستگاه فرودگاه-جنب اموزشگاه مهتاب-پ1026-شماره77558366 ) 8 تا کارمهم جشن رو با 400 هزار انجام میدن و من کارای عکسشونم دیدم ،کیفیت خوب و قیمت مناسب ونسبت ب سایرآتلیه هاکم بود.توصیه میکنم تماس بگیر.

2-بهناز: پرسیدی چطورهمسر دلخواهمونو بیابیم.راههای پیشنهادیم: الف)مطالعه کتابهای خانم دی آنجلیس-ناشر: نسل نواندیش-بخصوص کتاب "آیاتو آن گمشده ام هستی؟" و " آنچه زنان باید درباره مردان بدانند" و باقی
ب) به گفته مشاور من آدم باید ببینه به چه موضوعات و محافل اجتماعی علاقه داره، وقتی تو میری تو محیط و موضوعی که بهش علاقمندی ،طرف موردنظرت اونجا بهتریافت میشه ،چون اونم شبیه تو بوده که اومده اونجا.از NGO ها بگیر تا انجمنهای مختلف،تا هرچی فکرکنی
ج) اینکه خودتو خوب بشناسی بهنازجان و خوب بسازی.ازخودت شخصیت و ظاهر ومنشی بساز که هر انسان آزاده و عاقلی عاشق اونه.مستقل و با عزت نفس
د)گلم هرگز نقش معنویات،دعاها و راههای گشایش بخت رو کوچک نبین.اینکه هرجا برای بار اول بری زیارت ،حاجتت اگه ب صلاحت باشه براورده میشه (البته اول هممون باید راههای استجابت دعارو از اول مفاتیح بخونیم و عمل کنیم )

ه)صبر کن ،تقوا داشته باش تا ببینی خدا چی بهت میده.از خدا شاکی و طلبکار نباش.راستی دقیقاهرطور از خدا بخای ،عین اونو تو کاست میزاره.حواست باشه کم نخای.دعای وادین هم بسیار مفیده.موفق باشی گلم

3-بانو-حکایت همچنان باقیست :درباره کاهش وزن پرسیدی.برنج و نان سفید رو کم کن.دراز نشست بسیار مفیده.سایت دکتر کرمانی بصورت اینترنتی هرنوع کمک و اطلاعات دراختیارت میزاره.اگه بادام زمینی زیاد بخوری بهت حس سیری میده و کمترمیخوری.اماسعی کن ازتمام گروه ها بخوری ولی فعالیتت زیاد کنی.روزی 1ساعت پیاده روی عالیه.

4- محسا :گفتی خواهر25 سالت میخاد مانع ازدواجت شه از حسادت.بنظرم با مشاور مشورت کن،کسی رو که خواهرت خیلی قبول داره وازش حرف شنوی داره ،بشین با اون ادم مشکلو مطرح کن و ازش بخاه خواهرتو قانع و راضی کنه.باخواهرت جنگ نکن ،تند برخوردنکن،سعی کن باهاش حرف بزنی و دلایل مخالفتشو بشنوی و بطور غیرمستقیم مضرات حسادت رو بهش متذکربشید.موفق باشید

سمانه-مترجمی-تهران شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 18:09

بهههههه سلام/صمیم گلم/عروس خودم بابا بازم شرمندم کردی طلاخانونم.خدا اجدادتو رحمت کنه که با این حرکتت کلی راه حل نشون ملت گرفتار میدی خداییش.مرسی که بازم سئوالامو مطرح کردی گلم.

-فقط خودت یه چیزو بگو. رفتار با خانواده همسر/در ابتدا و در ادامه.واقعا دونستن نظر قاطعت تو این مورد برام خیلی مهمه.

-شرمنده کردی.راستی اره بنظر من خیلی خوبه که برخی پست هات رو فداکارانه اختصاص میدی به دغدغه ها و سئوالات هم میهنات.هم میهنایی که گاه واقعا یه دنیاس براشون حرکتها و تجمیع آرایی که تو عزیز باعث و بانیشونی.

-قربون محبتت.پایدار و سرفراز باشی

رفتار با خانواده همسر به نظر من همیشه باید با احترام باشه حتی اگه خیلی هم با هم صمیمی هستید.استفاده از خطاب جمع و بکار بردن شما به جای ( تو) در صحبت کردن هر کسی رو خوشحال میکنه و نشون میده شما بزرگتری کوچیکتری حالیتونه..

از همسر بپرسید معمولا چه رفتارهایی والدین یا خونوادش رو ناراحت میکنه..همسر بای در این مورد با جنبه و مستقل باشه توی فکر کردن و پاسخ دادن

اگر اهل مناسبت و اینا هستند برای مناسب های بزرگ بهشون هدیه بدید که بهتره مشترک باشه یعنی از طرف شما و همسر

بنگذراید به هیچ عنوان به شما و خونواده اتون توهین بشه..یک سکوت طولانی و اتاق رو ترک کردن میفهمونه دوست ندارید .در عین حال اگر انتقادشون درست بوده جبهه نگیرید و نرید توی شکمشو!!


ایراد ها و عیب های خونواده تون رو برای شوخی و خنده جمع مطرح نکینید
جلوی خونواده خودتون از خونواده همسر تعریف کنید و اصلا عیب ها و ضعفهای اون ها رو به خونواده خودتون بزرگ نمایی نکیند و اختلافات رو به اون ها نکشوننید

ازر غذا و زحمتی که کشیدند تعریف کنید به شطی که اون ها هم همین کار روبکنند

خیلی صمیمی نشید ..خودتون رو نگیرید و لبه تیغ راه برید ..اینجاش خیلی مهمه که حرمت ها حفظ بشه

توی کارهای مهمونی کمکشون کنید ولی جنبه وظیفه ژیدا نکنه هیچ وقت.

به همسرتون بگید که جلوی اون ها با احترام و محبت باشما برخورد کنه و اگر هم از بچه خودشون پیش شسما انتقاد کردند با بزرگواری بگید خوبی های زیادی داره همسررتون..مراقب باشید توی دام نیفتید!!!

مهمونی های فامیل رو خودتون مستقل برید و اویزون اون ها نباشید..شخصیت مستقل شما باید برای هم هروشن باشه ..شما یعنی با همسرتون ..


محبتتون واقعی باشه و اگر نمی تونید بیخودی ابراز محبت الکی نکنید چون تابلو میشید و همه چیزتون زیر سوال میره

به همسرتون جلوی خووادش توجه زیا نشون بدید و بگذارید خیالشون مطمئن باشه خوب همسری برای بچشون انتخاب شده توی زندگی

اجازه ندید جلوی شما از کسی بخصوص جاری های احتمالی غیبت کنند...محترمانه بگید حرف خودمون رو بزنیم..اگر هم گوش می کنید اظاهار نظر نکنید و فقط گوش کنید...

باز هم هست ولی انگشتم باد کرد !!!!!!

اطلس شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 15:57 http://www.daky.blogfa.com

نظر من در مورد رابطه با خانواده ی همسر اینه که کلا شما باید یادت باشه که هر کار بکنی عروسی. خیلی از چیزا رو بعد یه مدت دستت میاد که فامیل شوهرت چطورن؟ مثلا مادر شوهر من راجع به زن داداشاش خیلی حرف میزد خب واضح هست که راجع به منم گفت. این که از محبت خارها گل میشه هم در مورد بعضیا صادق نیست. من همیشه نهایت احترام رو گذاشتم اما مدام بی حرمتی دیدم. البته دلیلش حسادتشون به اینه که من و همسرم همه جا در همه حال پشت هم هستیم و نمی ذاریم کسی به طرف مقابل کوچکترین بی حرمتی بکنه..
کار کردن واسه زن عالیه چون زن از نظر روانشناسی موفقیت رو در ارتباط می بینه. اما اگه نیمه وقت باشه بهتره...
عروسی هم خیلییی شخصیه. از نظر من که فقط حرف خودت و همسرت رو بها بده. پشیمون نمیشی. کاری کن که دلت میگه چون یک بار این اتفاق رو تجربه می کنی

آخی صمیم جون واقعا شرمندم کردی .. فکر نمیکردم اینقدر زود جوابمو بدی . مرسی خانومی مهربون . پس لطفا برام سئوال کن و بهم خبر بده . بازم شرمنده برا محبتیکه میکنی .
واقعا ممنونتم .
همیشه خوشبخت و سلامت باشین

شیما شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 10:08

به نظر من اگه خوبا دلیلی نداره آدم باهاشون بدرفتار کنه.هر کس با هررفتاری که داره شخصیت خودشو نشون میده.من که خودم ۱ ساله ازدواج کردم و تمام این مدت سعی کردم باهاشون با احترام و صمیمیت رفتار کنم.
۲- به نظرم که اشتغال خوبه البته با یه ساعت کاری معمول(اشتغال به شرطی که حتی یه دونه از کارایی که باید برای همسرت و زندگیت بکنی رو خدشه دار نکنه.)
۳- به نظر من واسه هر جشن عروسی که دعوت میشین برید آتلیه و اونا رو به ترتیب تو البوم بذارید.مثلا یه عکس مال ۱ سال زندگی مشترکتونه یه عکسم مال ۵ سال زندگیتون

عسل اشیانه عشق شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 09:28

سلام صمیم جونی. خوبی؟ یونا خوب شد؟
میگم نی نی صبا معلوم نشده چیه هنوز؟

سلام عزیزم
نه هنوز
منتظره چهارش تمو م شه

محسا شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 08:42

با سلام
یک سوالی داشتم می خواستم من رو راهنمایی کنید یا حداقل یک جایی حرفم رو زده باشم شاید یکم دلم خالی شه
دیروز برام یک خواستگار اومد البته دفعه قبل مادر و خواهرش این جلسه پدر و پسر هم بودند از نظر خانوادگی تایید هستند خود فرد را هم که دیدم و حرف زدیم به جرات می تونم بگم جوابم مثبته البته فکر نکنید که هولم نه من ۳۰ سالمه و کارمند یکی از نهادهای بالای دولتی هستم و تحصیلکرده و برام خواستگار هم زیاد اومده به طوری که با یک نظر و یک صحبت کوتاه می تونم تصمیم بگیرم البته از طرف خودم ولی بعد با تحقیق و اهمیت به نظر دیگران تصمیم خودم رو نهایی می کنم حالا مشکلم اینه که چون خواهرم ۲۵ سالشه و تو سن ازدواجه به من هم خیلی وابسته است یک جورایی به من اشاره کرد که من نمی زارم این وصلت درست بشه حالا نمی دونم منظور ش چی بود حسادت بود که مطمئنم همین بود اما خیلی می ترسم نمی دونم چه کار کنم؟

ایده بسیار جالبی هست صمیم جان.
.......................................................
شرایط جانبی: ازدواج نکردم/
.......................................................
س1) جوری رفتار کن که همیشه هم احترام خودتو نگه داری و هم همسرتو و هم خانواده های دو طرف..... به نظر من اینجا هنر زندگی یا عامیانه اش سیاست توی زندگی خیلی جواب می ده. بدونی تو هر موقعیتی چه رفتاری از خودت نشون بدی. نه لازم خودتو بکشی براشون نه لازم خودتو بگیری براشون.

* ** نکته: به نظر من یکی از نکته های طلایی اینکه زن و یا مرد چطوری در مورد همسرشان با خانواده خودشان صحبت کنن. جوری که خانواده حس نکنه پسرش زن زلیل شده یا همش با خانواده دخترست و نه اینکه حس کنن می تونن در مورد عروس پیش پسرشون حرف بزنند ( برای دختر هم ایضا)



س2) به نظرم اشتغال زن بسیاررررررررر عالی هست در هر نوع شرایطی که بخواد باشه. اگر یک زن از کارش / محسط کارش راضی باشه فرسوده نمیشه.


س3) الف : نه بد نیست بازم بستگی به خانواده داماد داره

ب: اینم سلیقه ای هست....ببین کدوم خوشحالت می کنه ....اگر پولش مهم نیست 10 تا بپوش......اگر به صرفه تر می خوای عمل کنی همون یکی تو عروسی....برای عقد لباس یفید یاده هم می تواند شیک باشد.

ج: از تجربه بقیه استفاده می کنم چون هنوز ازدواج نکردم. اما همیشه نظرم بر این بوده که زیاد و یا کم کردن از مخارج عروسی خوشبختی نمیاره.....مهم همسرت (چه زن / چه مرد) هست که امیدوار باشی قلب و دلی پاک داشته باشه و بتونه خوشبختت کنه .

سلام صمیم جان .. والا این سئوالیکه مطرح شده جای بحث زیادی داره ولی در کلیه موارد بنظرمن برمیگرده به خود ادم . اگه شخصا بخوام نظربدم اینکه هرگز و هرگز حرف مردم و قضاوتشون اونقدربرام مهم نبوده که بخوام خودمو ازاربدم و خلاف خواست قلبیم رفتارکنم تا دیگران چه چه به به کنن ..
من فکر میکنم همیشه باید با درنظرگرفتن شرایط زندگی خودت و سنجیدن همه موارد تصمیم گرفت .
راستی صمیم جان یه خواهش ازت داشتم . من دنبال یه دکتر تغذیه خیلی خوبم البته برا افزایش وزن .. خب ما باهم همشهری هم هستیم و باید بگم خودم هرچی ژرس وجو کردم به نتیجه جالبی نرسیدم . میشه لطفا منو درینمورد راهنمایی کنی . بی نهایت نیاز به کمکت دارم . اگه اسم یا ادرسی داری خوشحال میشم بهم بگی . من باید تا یکماه دیگه حتما حتما ۵کیلو اضافه کنم و خلاصه درشرایط خیلی اورزانسی هستم . ممنونت میشم که لطف میکنی و توجه .
گل پسر نازمونو هم میبوسم . تنش سلامت باشه ایشالا

مهرگان جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 17:57

به نظر من باید حد خودتو حفظ کنی /یعنی احترامت دست خودت باشه/ بالاخره هر چی باشه تو عروس هستی هرچقدر هم مادر شوهرت بگه تو مثل دخترم می مونی ....
سر کار رفتن بستگی به شرایط زندگی داره/ من دوست داشتم خانه دار بشم / خیلی دستم بسته شده البته نه از لحاظ پولی بلکه از لحاظ اجتماعی ولی من عقیده دارم بچه ام فعلا واجب تره ...
من برای خودم می گفتم هر چی عرف هست انجام میدم که بعدها دلم نسوزه اصلا هم ارمان گرا بهش نگاه نکردم که اینا تجملاته/ به نظرم حقم بود یک شب لباس عروس بپوشم / یک ساعت سر سفره عقدی که دوست داشتم بشینم و خدایی هر دوتا خانواده برام سنگ تموم گذاشتند.... خدا رو شکر حرف و حدیثم که توی اینجور مراسم ها کم نیتس ولی الان خوشحالم از یاداوری اوون لحظاتم

nazli جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 15:26

من که این جربه ها رو نداشتم ولی خوبه پستش کنی، عوضش آدم یاد می گیره.

ماهنوش جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 02:41 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

100% . موافقم شصت درصد

محدثه پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 19:21 http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام صمیم جون.راستش من نظری در مورد این سوالت ندارم.چون به نظر من هر کسی باید هرجوری که راحته اقدام کنه و به دیگران کاری نداشته باشه.
فقط خواستم روز مادر رو به شما مادر خوب و زن نمونه و عروس فداکار تبریک بگم.ایشالله کانون خانواده تون همیشه همینطور گرم و صمیمی باشه

bahar.Sweden پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 16:47

salam samim jon,man bahar hastam az stockholm, kheili vaghte nazdik be hand sale weblogeto mikhonam ama hich vaght nazar nadadam ,webloget aliye,


be nazare man
1_ age khonevade hamsar khob bashan aros ham nabayad khodesho begire,ama kochikam nakone ke ziyadi ghaty beshe bahashon az on aval .
2_ eshteghaal khobe ama age agha mige hame chizo faraham mikone khob man age jaye hamchin khanomi basham kar nemikonam,miram vase khodam kelasaye honary ya har chizi ke alaghe daram
3_ na aslan bad nemishe ,age arosi tabdil be ye mehmoni beshe aghelane ham hast chon mishe pole arosio pasandaz konan avale zendegi,albate ma ham in karo kardim
4_nazaram rajebe lebas ham ine ke ,lebas aros faghat yek bar shogon dare onam shabe arosi

be nazare man adam bayad aghelane barkhord kone na in ke be dahane mardom bebine

فرزانه 3> پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 14:59

۲-
کار بیرون از منزل برای زن اجباری نیست اما کار داخل منزل برای زن تقریبا اجباری است (باید قبول کنیم :( )
زن در صورت شاغل بودن :
صبح زود باید صبحانه را درست کنی که با همسرت زود بخورین و بری سر کار..
تا ظهر بدو بدو.. اعصاب خوردی.. با مردم سرو کله زدن و ساعت ۲ که شد زود قبل از شوهرت بری خونه که ناهار را گرم کنی که اومد باهم بخورین....
(اگه بعد از ظهر کار نمیکنی .... جنبه ی خوبش!)
بعد از ظهر یه سر به خونه ی مامان بزنی و خریدات را بکنی و خونه را جمع و جور کنی به خودت برسی و ... وای شب شد .... شاااااام!
از ساعتهای هفت دیگه باید به فکر شام باشی!
شب شام را خوردی خسته و کوفته هنوز جمع نکردی باید به فکر ناهار فردا باشی....
تازه شاید شوهرت بخواد که بری پیشش بخوابی که نمی تونی رد کنی !!
هیچ منت و نق نقی هم قابل قبول نیست!!!!!
.......................................................
من خودم سر کار میرم اما چون رئیسم برادرمه خیلی برام عذاب آور نیست ..
اما کلا کار بیرون را برای زن قبول ندارم...!
خدا انقدر برای زن ارزش قائل شده که کار داخل منزل را برای زن وظیفه ندونسته (حتی شیر دادن به بچه!) اما ما میخوایم بریم بیرون هم کار کنیم!!!!
آره خوبه آدم از خودش سرمایه ای داشته باشه اما نه به قیمت اعصاب خوردی و خستگیو و غیره....
اگه زن از مرد پول نخواد و پولش را توی سر مرد بزنه , غرور مرد جریحه دار میشه و اون زندگی ....
اگه فکر می کنی انقدر قدرت و اراده و سیاست داری که بتونی زندگیت را حفظ کنی ...خوب برو سر کار

فرزانه 3> پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 14:20

سلام , کار خیلی جالبیه....
1- همه ی اینها بستگی به رفتار خانوادشون داره...
من خودم کلا آدم شادی هستم و اهل غرور و اینا نیستم با اینکه اوضاع مالیه بابای من چندین برابر بیشتر از خانواده ی شوهرمه اما اصلا براشون کلاس نمیزارم به قولی خودمو بگیرم.... توی مجلس عقدم خیلی شاد بودم و همش می خندیدم بعضی از فامیلا اومدن دم گوشم گفتن کمی خودمو بگیرم و از این جور حرفها اما نمیشد... حالا توی فامیلشون من معروف شدم به خوشرویی و خاکی بودن .... اما بگم هستن کسانی که خودشونو برای من میگیرن و من بدتر خودمو براشون میگیرم .... :)

بهناز پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 14:03 http://www.narin86.persianblog.ir

والا واسه من که مجردم ، سوالی مثل اینکه چگونه همسر مورد نظر خورد را بیابیم بیشتر بهم کمک می کنه . سوالایی درخورد مجردها هم بنویسی بهتره . ولی با این حال با این کارت موافقم که سوال بنویسی و ملت نظرشون رو بگن . می دونم بعدا به درد منم می خوره .

سمانه پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 11:11

سلام صمیم جون. دیروز رفتیم چند تا‌آتلیه جالب اینجا بود که فکر کنم تمام همکارای مرد آتلیه اون عکسا را دیده بودن یه قسمتیش تو آلبوم بود از این ایتالیایی ها و صحافی شده و شیک! یه قسمتیش تو مانیتور و از همه عروس دامادویی که اومده بودن عکس داشت تو آرشیوش من که شک کردم..نظرت چیه؟
آره فیلمبردار که داریم اونا رو مادرشوهرم ردیف کرده. آتلیه شو که خودمون باید هزینه شو بدیم یعنی شوهری باید بده. ۲۰۰الی۲۵۰ ولی فکر نکنم اصلا گیر بیاد من چیکار کنم حالا؟مرسیاز توجهت عزیزم

ببین عکس های اتلیه رو ممکنه عکاس خانم بگیره ولی حتما عکاس ارشد یا رییس اتلیه بازبینی میکنه و بعدا برای چاپ میره مگرا ینکه کلا دست اندرکار ادیت و عکاسی و طراحی و اینا همه خانم باشند..

با این قیمت تعداد عکس ها برات مهم هست یا کیفیت اون ها ؟
چون شرایط به کلی عوض میشه با هر کدوم از این ها
منتظرتم

نسیم مامان آرتین پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 08:38 http://niniartin.persianblog.ir/

چه سوالات سختی!

۱- با خانواده همسرتون در حد تعادل رفتار کنین... خوب و مهربون اما انتظار ازشون نداشته باشین. اینو تو ذهنتون داشته باشین که اونها هم خانواده شمان و نمی تونین هیچوقت کنار بذاربنشون...پس خوب یا بد باهاشون زندگی کنین.

۲- هنوز خودم تو این مسئله موندم... اما به نظرم اگه خانوم یه کار شخصی کوچیک داشته باشه اونم پاره وقت که از لحاظ مالی و اجتماعی مستقل باشه خیلی خوبه

۳- اگر بخوای به این مسئله فکر کنی همه چیز در زندگی ات مقایسه ای میشه! لباس عروسی ۱ بارش قشنگه... عقد رو رنگی مثلا صورتی-گلبهی بگیر...خیلی ناز میشه..مخصوصا اگه سفره ات رو هم همون رنگ انتخاب کنی.
فیلم و عکس رو حتما تو مراسمت استفاده کن... بقیه چیزها رو میشه تا حدی فاکتور گرفت.

سحر پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 08:03 http://meandmydaughter.blogfa.com

۱- با خوانواده همسر همونطور که خودشونن باید باهاشون رفتار کرد.اگر خوب و مهربونن باید باهاشون صمیمی بود در غیر اینصورت ....
۲- کار بیرون از خونه نه تنها زن رو فرسوده نمی کنه بلکه اون رو از رخوت و سستی و هرروز یه کار روتین انجام بده و .... نجات میده. تمام اینها در کنار مزایای اقتصادیش نشون میده که کار بیرون برای خانمها خوبه البته بستگی به نوع کار و ایضا شرایط خانوادگی داره.

سارا چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 23:32

اول روزت مبارک صمیم جونی
بعدشم اووووووووووووووف از دست این ابله مرغون
یه ۲۰ روز پیش اول دخترم گرفت بعد من گرفتم بماند یه یه ماهی چون عروسیه خواهرم نزدیکه نرفتم اونجا از بس عین ایذی ها باهم رفتار غیر مستقیم کردندحالا این هیچی پسمل ۵ ماهه ام هم همش نگران بودم نگیره که شکر خدا شکر خدا نگرفت البته اگر هم میگرفت باکی نبود چون کوشمولویه زود خوب میشد
حالا ااینا به کنار بعد شونصد سال که دووباره با خونه مامانم اینا رفت و امد رو از سر گرفتیم حالا شوهری یه دونه هایی داره میزنه ایییییییییییییی خدا حالا دوباره باید پام نخوره خونه مامانم از بس اونا حساسن البته حق هم دارند
من خودم هنوز دونه هاش مونده
حالا نگی خوب به من چه؟!!! صمیم جونی خواهر قصدم درد ل بود همین

فرزانه چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 21:53 http://http://jinoos-ap.persianblog.ir/

من مهرماه ازدواج کردم و بی ریا بگم خودم رو هم گرفتمو جواب داد چون در غیر این صورت خیلی اتفاقا میفتاد که از جمله اش شنیدن کنایه و طعنه و عقده های مادرشوهر و خواهر شوهر بود ولی الان همدیگرو ماهی یه بار میبینیم و شادیم !
من فکر میکنم اگه شوهرت باهات باشه حله ولی اگه بخای بری سر کار بیای کارای خونه رو کنی بچه بزرگ کنی و به شوهرت برسی و اما اون از سرکار بیاد و سرویس بگیره زیر بار کارا خرد میشی مخصوصا اگه ازون مردایی باشن که پول تو جیبشون بذاری پررو شن .
من خودم آدم تجملی ام و همه چیز عروسیمو کامل برقرار کردم سالن مجلل و لباس و چندتا جشن گرفتن و اینا به نظر من تو هم کامل جشن و سالن و لباس و آتلیه اینا بگیر چون تو ذهن میمونه .

آنا چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 18:16 http://annakhanoom.persianblog.ir

صمیم جون یه سوالی داشتم چون بچه کوچیک داری.پسر من الان پایان 10 ماهگیه و دندون در نیاورده.به نظرت جای نگرانی هست؟چیزی نشنیدی؟پسر تو چند ماهگی دندون درآورد؟

بلوطی چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 17:08 http://number13.blogfa.com

وای صمیم جونم من دیر اومدم! پسرک ابله مرغون گرفته بود؟؟ الان خوبه که؟ ابله مرغون هیچ خطری برای بچه نداره اگر درست منیج شه...
اوم! سوالاور خوندم خندم گرفت!!
خوب من ۲۲ سالمه و متاهلم و دانشجوی پزشکیم و شوهرمم دندانپزشکه (این از وضعیت فرهنگی و اینا که گفتی بگید!)
خوب راستش بستگی به خونواده شوهر داره! من خودم وقتم خیلی اجازه نمی ده و اونا هم درک می کنن ... زنگ هم نمی زنم معمولا!من خودم اینکارو نکردم اونام دیگه توقع ندارن:) روابطمون بینابینه ..ولی دوستشون دارم :)
اشتغال خوبه؟؟ مگه اشتغال مثلا هویجه؟؟؟؟ خوب اگر علاقه دارید برید سر کار! ولی اگر علاقه هم ندارید ولی شوهرتون هم در امدش کافی نیست بازم باید برید سر کار! کار ممکنه ادم رو فرسوده نکنه ولی بی پولی چرا! اگرم علاقه ندارید کار کنید و در امد همسرتون هم کافیه خوب بمونید خونه و البته پیامد هاشم می تونه عقب موندن از جامعه و به روز نبودن باشه!!! کلا من موافقم که ادم باید کار کنه...
اون سوال سه که خداست!!! خوب عزیز من هرجوری خودت می خوای زندگی کن از حالا تو فکر ذهنیت خونواده شوهری بعدا می خوای چه کار کنی؟؟؟؟
نظر من در مورد مراسم ها هم فط یه جملست هرچی ساده تر بهتر چون زیادی خرج کردن و تجمل گرایی فقط و فقط مختص ادمای تازه به دوران رسیدستو بس!:)

تاکسی - تاکسی چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 16:07 http://taxitaxi.blogfa.com

سلام دوست من خوبی؟
وبلاگت را خوندم حسابی منو برد تو فکر
بگذریم
من یک راننده تاکسی هستم اگه دوست داشتی بیا بخون
خاطرات روزانم با مردمه تو تهران
عاشقانه و بی صبرانه منتظرتم.

عاطفه چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 15:55

سلام .خوبین ؟من دارم سلسله وار داستان های شما رو میخونم الان رسیده به مهر۸۸.
درمورد رابطه با خانواده همسر ًباید یه جور دیسیپلین نرم داشته باشین .مهریون اما قوی.احترام بذارید ولی صمیمی نشید.چون اوایل این پیوندُ هنوز بطورکامل تفاوت ها وظرافت های رفتاری وفرهنگ خانواده اش رو نمیشناسید وبا هر رفتار غیر قابل هضم برای شما اما عادی از طرف اونا شوکه میشید وبلعکس.حریم هارو به شدت حفظ کنید.حرمتها رو بشدت نگه دارید.بی نهایت مهربان باشید.کوچکترین محبتهارو ببینید.رازهای خانواده ی خودتونو بهشون نگید.رفتار مستقل داشته باشید.جو گیر نشید.منطقی باشید.به یاد داشته باشید رفتارشما وهمسرتون باهمدیگه درجمع تعیین کننده نوع رفتار دیگران باشماست.پس احترام به همسر در هر شرایطی فراموش نشه.این یه کوچولو از تجربه های منه پر اشتباه بود.

بلوطی چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 15:13 http://number13.blogfa.com

وای صمیم جونم من دیر اومدم! پسرک ابله مرغون گرفته بود؟؟ الان خوبه که؟ ابله مرغون هیچ خطری برای بچه نداره اگر درست منیج شه...
اوم! سوالاور خوندم خندم گرفت!!
خوب من ۲۲ سالمه و متاهلم و دانشجوی پزشکیم و شوهرمم دندانپزشکه (این از وضعیت فرهنگی و اینا که گفتی بگید!)
خوب راستش بستگی به خونواده شوهر داره! من خودم وقتم خیلی اجازه نمی ده و اونا هم درک می کنن ... زنگ هم نمی زنم معمولا!من خودم اینکارو نکردم اونام دیگه توقع ندارن:) روابطمون بینابینه ..ولی دوستشون دارم :)
اشتغال خوبه؟؟ مگه اشتغال مثلا هویجه؟؟؟؟ خوب اگر علاقه دارید برید سر کار! ولی اگر علاقه هم ندارید ولی شوهرتون هم در امدش کافی نیست بازم باید برید سر کار! کار ممکنه ادم رو فرسوده نکنه ولی بی پولی چرا! اگرم علاقه ندارید کار کنید و در امد همسرتون هم کافیه خوب بمونید خونه و البته پیامد هاشم می تونه عقب موندن از جامعه و به روز نبودن باشه!!! کلا من موافقم که ادم باید کار کنه...
اون سوال سه که خداست!!! خوب عزیز من هرجوری خودت می خوای زندگی کن از حالا تو فکر ذهنیت خونواده شوهری بعدا می خوای چه کار کنی؟؟؟؟
نظر من در مورد مراسم ها هم فط یه جملست هرچی ساده تر بهتر چون زیادی خرج کردن و تجمل گرایی فقط و فقط مختص ادمای تازه به دوران رسیدستو بس!:)

با سلااااااااااااااااااام
در مورد سوال اول :
من خودمم توی دوران نامزدی و عقد کلی با این قضیه مشکل داشتم و نمیدونستم چه رفتاری درسته و چه رفتاری غلط ؟!
من قبل از ازدواج توی دورانی که با همسرم راجب شرایط ازدواج صحبت می کردیم به همسرم گفتم دلم می خواد روابط بین خودم و خانواده همسرم مثل روابطم با خانواده خودم باشه و از همسرم هم همین انتظار رو دارم ......
حالا که مدت زیادی از عقدو ازدواج ما گذشته دیدم که محبت و روابط خوب معجزه میکنه . اوایل نامزدی روابط کمی سرد بود اما با گذشت زمان و رابطه خوب من با خانواده همسرم این روابط خیلی خوب شد . حرف من اینه هیچ وقت در مقابل خانواده همسر جبهه گرفتن کار درستی نیست . البته صمیمت هم در چهارچوب خودش خوبه و اونقدری که این محبت ها جوابی هم داشته باشه و به حالت دوطرفه برسه .
و یادمون نره : از محبت خارها گل می شود .
در مورد سوال دوم :
بحث اشتغال یه قضیه کاملا شخصیه و هرکسی یه جوری تحلیلش میکنه . بعضی وقتها بخاطر مسائل اقتصادی زن مجبوره بیرون از خونه کار کنه . بعضی وقتها بعضی خانمها اگه صبح تا شب تو خونه باشن دیوونه میشن و حتما باید کاری به غیر از کار خونه داشته باشن و روحیه اشون ایجاب میکنه (مثل خود من) .اما قدر مسلم اینه که اگه یه خانم شغلی داشته باشه تمام وقت (در حدود 8 ساعت کار) مسلماً بعد از گذشت چندین سال اون طراوت اولیه رو نداره . چونکه کار بیرون به اضافه کار خونه واقعا خسته کننده هست ، البته کمکهای آقای خونه هم توی این قضیه دخلیل هستش .
در کل اگه کسی بتونه نیمه وقت کار کنه که خیلی عالیه بخاطر اینکه به عقیده من خوبه خانمها یه جورایی دستشون توی جیب خودشون باشه و وابستگی صد در صد به همسرشون نداشته باشند (البته یادمون نره در درجه اول این وظیفه آقاست که هزینه های زندگی رو تأمین کنه و یه خانم هیچ تعهد قانونی و شرعی در این مورد نداره)
تصمیم گیری توی این مورد در مورد هر کسی یه جواب داره !
اما مزایای کلیش اینها هستن :
استقلال مالی ، کمک به اقتصاد خانواده ، ارتباط با مردم و جامعه
و معایبش : فرسوده شدن در اثر کار طولانی و درازمدت ، نداشتن وقت کافی برای فرزندان
در مورد سوال سوم :
این سوال صد در صد با سلیقه و علاقه شخص در ارتباطه . بنظر من هر کس باید همون کاری رو که دوست داره انجام بده و اصلا هم به حرف و ذهن دیگران توجهی نکنه . عروس تویی و تو باید دوس داشته باشی که مراسم بگیری یا نه ! یکی دوس داره از نامزدی تا عروسی پنج بار لباس بپوشه و بره آرایشگاه با مراسم های کامل ، یکی هم دوس داره بره ماه عسل و اصلا مراسمی نگیره . به عقیده خودت و هسمرت باید توجه کنی . فقط یه نکته که همه ممکنه بگن و برای بعضی ها خیلی مهم هست اینه که با لباس عروسی عکس داشته باشی که بعدها دلت نسوزه که هیچ خاطره مصور از اون دوران نداری .بهرحال داشتن عکس هم لطف خودش رو داره که برای بعضی ها مهمه .
خود من هم مراسم عقد داشتم و هم عروسی . گاهی اوقات که دلم یه جوری میشه میرم سراغشون و برمیگردم به اون دوران و ناخودآگاه غصه هام کم میشه .
نمیدونم ، منکه اینجوری هستم . شاید بقیه اینجوری نباشن !!!!!!!!
راستی صمیم جان آدرس وبلاگتو به همسرم دادم و اونم شروع کرده به خوندنش .
اسم وبلاگتو تو خونه گذاشتیم : خوشبختی همین جاست!

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 12:08

سلام
میشه نظر خودتون رو مخصوصاْ در خصوص ارتباط با خانواده همسر بگید.

هبه رضوی چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 11:04 http://www.hebeyerazavi.blogfa.com

لباس عروس پوشیدنش خیلی حال میده ولی یه بارپوشیدنش جلوه اش بیشتره
وجذابیت داره

اب معدنی چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 10:10

سلام صمیم جان ، کار خیلی عالی ه بالاخره میکن هر سری یه فکری داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد