به زودی میریم به یک خونه جدید . داریم اسباب کشی میکنیم بعد از 8 سال ... اینکه چطور خونه جدید رو پیدا کردیم رو اینجا تو وبلاگ یاسی نوشتم. ( پست ۱۶ /۲/ ۹۱)
وسط هال نشسته ام و به کارتن های بسته بندی شده با طناب های مخصوص نگاه می کنم. نگاهم کشیده میشه و به بازوهای همسرم که با قدرت دو طرف طناب های بسته بندی رو میکشه و سرشون رو با دستگاه کوچیکی پرچ میکنه تاباز نشن. جالبه ..کل زندگی آدم تو چند تا بسته و کارتن چیده میشه و تموم...حتما عمرمون هم توی چند تا لحظه کوتاه این دنیا پیچیده شده و تموم... خودمون هم توی یک نقطه و ذره کوچیک از این عالم هستیم و میریم و تموم...خوشحالم زیاد !! وسیله اضافی ندارم .خوشحالم خلوت بودن دور وبرم رو دوست دارم و خوشحالم چندین و چند بار با وسایلی که از روی حماقت بی رویه و اضافه برای جهازم خریدم و هی گفتم اینو نداشته باشم چی میگن ملت!! اونو نگیرم چی میشه !!! تونستیم گوشه ای اززندگی چند نفررو بگیریم.... این روزها وقتی به وسیله ها نگاه میکردم به این نتیجه رسیدم که خودمونیم ها!! بعضی از ماها چقدر برای بقیه زندگی می کنیم..چقدر شدیم نوکر بی جیره مواجیب وسیله هامون..بوفه ها و تخت های گنده و مبل های پت و پهن رو هی به دوشمون می کشیم و بچه مون رو دعوا می کنیم طرفش نره و دست کثیفش رو به فلان وسیله ظریف و گرونمون نزنه خدایی نکرده وتنها چیزی که مهم نیست بغض تو یگلوی بچه هه هست که دلش میخواد بدونه اگه شیشه بوفه رو تف مالی کنه ایا روزنامه بهش میچسبه یا نه !( ازمایش هایی که پسرک اجازه داشت با بوفه من انجام بده) شدیم خدمتکار این وسایل! به قول علی که میگه ببین صمیم!! جان من بگو همین فایده بوفه چیه ؟ اینکه یک نفر ظرف های مثلا شیکی داره ایا دلیل میشه اون ها رو نمایش بده!! ویترین بچینه؟ هی دستمال بکشه و خاکشون رو بگیره!! اصلا وقتی کمد و کابینت هست ..اصلا وقتی کل خونه یارو به 80 متر هم نمیرسه برای چی باید فضای مفید و آرام بخش خونه رو بکنه سمساری!! جوری که شب که میخواد بره یک لیوان آب بخوره پاش هی تو تاریکی به در و پیکر وسایل بخوره و صبح کبودیش بمونه فقط! اینا رو که راست میگفت . نمی دونم شما خونه هاتون چند متری وچقدری هست ولی ماها اکثرا خونه هامون جمع و جور و کوچیکه و دیگه آخرش 300 متری هست .اون وقت چه بلایی سر خودمون میاریم با این انبار کردن هامون!!! .وقتی چند ماه قبل نمایشگاه مبل رفته بودم خیلی تعجب کردم طراح ها و سازنده ها با کدوم عقل برای مشتری هایی که خونه های قوطی کبریتی و اپارتمانی دارن این مبل های گنده و بی شاخ و دم رو طراحی کردند و به سلیقه شون رو به خورد ملت دادن؟!! من عاشق این خونه های بزرگ و سفید و خلوت و کم وسیله هستم..از اونایی که یک میز چوبی خوشگل یک گوشه باشه و روش گلدون های زیبای غرق گل ..پرده های حریر سفید ..پنجره های قدی سراسری .. فضای سبز تو خود خونه ..اون وقت این کتاب های آدم روی میز چیده شده باشه ... فنجون چایی کنار دستت باشه ..بری لم بدی دراز بکشی روی مبل های تمیز و خنک و دمپایی هات از نوک انگشتات اویزون بشن و کتاب هات رو بخونی و باد خنک بزنه لابلای موهات و خوش خوشانت بشه ..اصلا من حتما یک روز باید این اتاق خوابم رو سفید و خوشگل و سبک بچینم ..
خیلی خوشحالم از این خونه داریم میریم...خوشحالی ام به قول دوستی شاید به این خاطره که داریم به خونه بهتر و جدیدتر و متفاوتی منتقل میشیم. صاحب خونه مون آدم های خیلی خوبی بودند..یادمه شب عروسی ما ، این زن و شوهر تا 4 صبح بیدار نشسته بودن تا برای من و علی اسپند دود کنن و خودشون شخصا به ما خوشامد بگن و شانس طفلک ها چقدر هم ما دور دور زدیم تو شهر و دیر رسیدیم ..ادم های دوست داشتنی و خوبی هستند واقعا . کشفیات این وسط هم خودش داستانی داره .انقدر ذوق مرگ میشم وقتی میبینم یکهو از توی جعبه هایی که علی چند سال پیش برده قایم کرده!! تا جلوی دست و پاش نباشن یکهو سرویس کامل تفلون پیدا میشه و من که دلم میخواست تو خونه جدید اشپزخونه ام نوعروسانه!!! باشه چقدر یکهو ذوق کردم با دیدنشون. و لیوان های قور قوری محبوبم ... سبدها و صافی هایی که بوی نویی میدن هنوز ...سفره تا کرده و لای پلاستیک پیچیده... همه چیزهایی که ذره ذره این شوهره برد گذاشت کنار تا خونه مون خفه مون نکنه با این همه چیزی که شاید اون موقع لازممون نمیشدن...و من چه حافظه ابر قدقدی!! دارم ( یادتونه کارتون ابر قدقد رو ؟)
خونه جدیدمون که هنوز نرفتیم توش ، یک حیاط سبز و بزرگ داره ..باغچه های مربع مربع تو در تو ..یک حوض وسطش ..یک تراس خوشگل...کمد و جای فراوون... اتاق خواب هاش بزرگ و نور گیر هست . برای منی که با نور زنده ام و واقعا دیگه تو این خونه مون داشتم کسل میشدم از بی نوری ،این خونه یک نعمت بزرگ هست . از امروز نقاش میاد که رنگش کنه ...صاحب خونه که هزینه اش رو قبول نکرد و گفت هر طور خودتون دوست دارید!! خونه متعلق به خودتونه!!!! . فقط موندم توی خونه به این رنگ و شمایل چطور میتونستند زندگی کنند قبلی ها!! یعنی وقتی خالیش رو دیدم دیشب بیشتر فهمیدم ادم خوبه یک وقتایی فشارهای مقطعی رو تحمل کنه ولی یک سال یا چند سال ازگار دلش و روحش لذت ببره از کاری که کرده.. خب ما با پول این نقاشی راحت می تونستیم بعضی چیزها رو عوض کنیم که برای خودمون تازگی داشته باشه ولی ترجیح دادیم تمیزی رو داشته باشیم فعلا . آقا فقط من موندم با یک حمام مینی اتاقی!! چکار کنم ؟ جای ماشین لباسشویی که نداره روی دیوار ..خب چرا اینقدر گنده در اوردی معمار جان!! میزدی سر هال! شیطونه میگه برم یکی از این استخر بادی های گنده بگیرم خانوادگی بریم حمام با بچه مون!!! آخ که من عاشق اب بازی ام...این جوجه اردک هم به خودم رفته! منو ول کن جایی که آب و علف و نور و صدای خنده توش داشته باشه ..اصلا صمیم جیکش در نمیاد ... خلاصه که ما هفته سختی رو داشتیم و داریم و مشغولیت های زیاد ..من باید کارهام رو بعد از رسیدن از سر کار به خونه انجام بدم..تو این هیر و ویری از راه دور برای مامان جون مهمون رسید ..مامان خودم عمل داشت ..خانم داداشم مامانش افتاد تو بستر مریضی یوهو ... صاحب خونه فعلی مون دو روز نشده مستاجر جدید اورد و ما هم که باید جمع کنیم بریم دیگه...مسلما کار نقاشی خونه چون با یک سری تعمیرات سقفی و ایناست به یک هفته تموم نمیشه و ما باید همه وسیله ها رو بذاریم توی یک اتاق که رنگش تموم شده و بریم دور دور خونه بقیه مهمونی !!! خیلی کیف میده..مطمئنم..من عاشق اینم که شب مهمونی جایی بخوابم...از بچگی این مرض رو داشتم..حسی که توی رختخواب های تمیز مهمون و توی اتاق مهمون خونه با درهای بسته و تابلوهای جدید دور برت بهم دست میده...بالشت های جدید ..تازه فک کن اون موقع ها که جوون جاهل بودم از شیشه عطرم چند تا پیس پیس میزدم به بالشت و ملافه ها که صاحب خونه فکر کنه بوی تن خودمه!!!! ( آی خدا بکشتت صمیم ) بعد یک اعتراف دیگه هم بکنم!!؟ اگه صاحب خونه پسر جوون یا شوهر خوشگل!! داشت درجه پیس پیسش میرفت بالاتر ..سنم هم چهارده پونزده سالم بود . این کار رو تو دستشویی رفتن خونه مردم هم انجام میدادم..چون یک دایی جان داشتم (دارم) که لامصب وقتی میرفت دستشویی من نمیدونم چکار میکرد که بوی عطر مست کنند ه ای راه می افتاد ..باور کنید راست میگم..من حسرت بوی دایی جان اخرش هم به دلم موند ... حالا ما میریم دستشویی ..دو ساعت بعدش بچه دو ساله مون که میره بلند و تابلو صدای اووووق از خودش در میاره!!!! پدر سوخته تئاتری!!
صمیم نوشت :
دعای ثابت قنوت نمازهات رو دوست دارم صمیم ...
یا محول الحول و الاحوال ..حول حالنا الی احسن الحال...
از حال و روز و روزگاری که داره بهتر و بهتر میشه هم که بگذریم :
صمیم ام ! تو دوست داشتنی ترین بانوی این محله هستی.
سرانگشتان صبورت را بوسه ...
سلام.من بار اولیه که اومدم وبلاگتون.خ عالیه.خ عالی مینویسین.براتون یه میل زدم.خوشحال میشم ج بدین
سلام . من تازه 2 هفته اس با وبلاگتون آشنا شدم ولی تو این 2 هفته تمام نوشته هاتون رو خوندم. من 7 ماه ازدواج کردم و از خانوادهام دورم ، نوشته هاتون خیلی بهم کمک کرد. باعث شده روحیه ام شاداب بشه و همش تو خونه می خندم و شوخی می کنم. مرسی به خاطر همه چیز.
سلام
من دیشب برای اولین بار با وبتون اشنا شدم .............. واقعا" زبونم از توصیف احساساتی که از خوندن لحظه به لحظه ی پستاتون بهم دست داد عاجز........تا جایی که تونستم اکثر نوشته هاتون رو خوندم !!الان این احساس رو دارم که انگاری سالهاست که میشناسمتون....واقعا"خیلی دوستون دارم امیدوارم و از ته دلم ارزو میکنم که همیشه در کانون گرم خونوادتون احساس شادی و خوشحالی کنین و با ادامه ی نوشتنتون هیچ وقت ما رو از خودتون بی خبر نزارین .......شاید خودتون ندونید که چه قدر به شما اونس گرفتیم!!!!!!!!!
سلام عزیزم.کوشی؟؟؟؟؟؟
بیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام صمیم جان.
خونه نو مبارک عزیزم. ایشالا سالها و روزهای خوبی رو همراه با همسر و یونا جان اونجا سپری کنی.
واااای خوش به حالت می خوای بری یه خونه حیاط دار چه کیفی میدههههههههه
سلام
خسته نباشی ،مبارک باشه
سلام
یه سوال
چرا همه شماهایی که بازدید کننده زیاد دارین و البته باید خیلی بیشتر از دوستاتون تحویل بگیرین نه پاسخ کامنتا رو میدید و نه به کسایی که به وبتون میان سر میزنین؟؟؟؟
فکر کنم یه دو سه باری اومدم برات کامنت گذاشتم
درسته؟
ادم اینقد بی معرفت؟
شاد باشی و تو خونه جدید خوش بگذره
نمیگم بهمون سر بزن چون میدونم نمیزنی
صمیمکم ..... آرزو می کنم این خونه ی جدید ، دریچه ای باشه رو به گشوده شدن و برآورده شدن آرزوهات ... که یه خونه بخرین با تمام شرایطی که تو و دلت دوست دارین و امیدوارم قشنگ ترین و بهترین لحظه ها رو داشته باشی .... از اساس عشقولی منی تو .... می دونستی ؟ نه خداییش ؟ می دونستی ؟
سلاممممممم
خوبی؟
باید الان یه خسته نباششششششید جانانه بگم بهت
نخستهههه گلم
خیلی خوشحالم برات صمیم جونممم. خیلی خیلی خوشحالم که خونه ی دلخواهت رو پیدا کردی. می بوووسمت خانوم صبور و با سلیقه
رفتم وبلاگ یاسی رو خوندم منم مثل تو خیلی به چیزی که از کائنات میخوای اعتقاد دارم و معتقدم که حتمن به اون خواهی رسید
خسته نباشی ...............اسباب کشی واااااااااای ی ی یک کابوسه واسه من
mashalla be in enershi k dari
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن...
نوشته هات عالیه مرسی بابت این همه حس خوبی که بهم دادی عزیزم.
منم موقع خرید جهیزیه بوفه نخریدم اعتقادی بهش نداشتم!
خونه نو مبارک
سلام به صمیم عزیزم...خوبی خانومی؟ مبارکه فدات شم خونه قشنگتون...مطلبت رو در وبلاگ یاسی خوندم...بسیار لذت بردم..به همسرم هم دادم بخونه...صمیم میتونم بگم که فوق العاده ای به خدا...موقع خوندن نامه موهای تنم راست شدند ...خیلی خیلی مبارک باشه لذت این کامیابی و رسیدن به خواسته...انشالله که در این خونه همین طور انرژی مثبت باشه که روونه آسمون میکنین...و دوباره با انرژی بیشتر بهتون برمیگرده...
راستی عزیزم قضیه از پوشک گیری یونا به کجا رسید؟ معمولا این اتفاق بایستی همزمان به یک سری اتفاقات که یکی اش اسباب کشی و تغییرمنزل هست نباید همراه باشه...یه چیز دیگه اینکه خودت نخواستی صمیم جان که زودتر از این از پوشک بگیریش؟!!!
مثل جریان از شیر گیری که خودمو مدیون وبلاگت میدونم ...میخواستم بدونم واسه از پوشک گیری چه برنامه ای داری...وای که من از نجس شدن خونه به شدت حالم گرفته میشه...نمی دونم که چه کار کنم...
راستی این چند وقته هم به شدت درگیر مریضی خودم و فاطمه بودم...اول که یه سه روزی تب شدید داشت بدون هیچ علامت دیگه ای...بعد اون هفته بعدش باز یه ویروس اسهال استفراغ و تب، که بچه ام رو آب کرد...هفته بعدش خودم این ویروس که با بدن درد و استخون درد شدید همراهه نمیدونم شنیده بودی یا نه...مثل یک طوفان سه روزه ..پدرم دراومد...باز دیشب هم فاطمه دوبااره تب...الانم بی حال و تبداره...عصر که همسرم اومد می بریمش دکتر...به خدا گرفتار بودم و هستم ولی همیشه به یادتم عزیزم...
دوستت دارم عزیزم
ممنونم مریم جان.همیشه محبت داری به من
یونا رو از ۱۵ فروردین به بعد دیگه مرتب باز میذاشتم تو خونه و بهش گفتم هر وقت حس میکنه دستشویی داره به من بگه..فمیدم مواقعیکه شیر اب باز هست یا حواسش به بازی ژرت میشه احتمال نگفتن و نگه نداشتنش هست .. نه با اسباب کشی همزمان بنود ..همه مون اروم بودیم..مهد خیلی کمک کرد ..تشویق زیاد داشتیم ... ۲-۳ بار نتونست کنترل کنه که من با قیافه عادی و گفتن مامان جون .. اشکالی نداره ...دفعه بعد زودتر بگو تا مثل قبل ستاره بدم بهت ..خب ؟
خودم م یخواستم ولی تو اسفند هوا جوری بود که سرویس دستشویی خونه ما خیلی سرد می شد و اصلا نمی خواستم سرما بخوره برای این قضیه . صبر کردم هوا گرم تر شه و لباس هاش سبک تر و کمتر .
تا یک ماه حدودا برای مهمونی رفتن یا بیرون رفتن طولانی ُ پوشکش میکردم که همیشه هم خشک می موند و به من اعلام میکرد اگر نیازی داشت ... بیشتر برای محکم کاری دل خودم بود!!!!
مطمئنم تا الان خوب شدی ..انشالله هیچ وقت مریض نشی حداقل با بچه مریض نشی ...
قربونت ...
بوس .
سلام صمیم جان.تبریک بابت خونه جدید.امیدوارم همیشه روزای خوشی داشته باشین.
خدا رو شکر که ما خدا رو داریم. صمیم جان ما که دسترسی نداریم عزیز اما میری حرم واس دل پریشونم دعا کن....
عزیزم میدونم که اگر بخوان دوباره خونه رو رنگ کنن مشکلی نیست ولی اطلاعاته دقیقتر رو میتونید از خوده نمایندگیهاشون بپرسید عزیزم
سالهاست خواننده خاموش اینجام و حسابی آشنام با شما.مبارک منزل جدیدتون.خیر باشه ایشالله
kash jaie to boodam samim
kash to boodam
کی گفته تو کمتر از من بهتری ؟
کی گفته من تو همه چیز بهتر از تو ام ؟
اصلا کی گفته من بهترم ؟
خودت باش ..یونیک و شاد و فوق العاده...
سلام مطالب وبلاگتون واقعا جالبو خوندنی هستند راستی خونه جدیدتون مبارک خوشحال میشم اگه بهم سر بزنید
مبارک باشه این جابجایی بر دوست داشتنی ترین بانوی محله و دلبندانش
سلام عزیزم
خونه نو مبارک
ایشالله به دل خوش و تن سالم
خوشحال میشم به منم سر بزنی
خسته نباشی عزیزم. اسباب کشی سخته ولی بعدا نتیجه اش لذت بخشه. منم خونه خلوت دوست دارم. خودمون هم به واسطه اینکه مثل ارتشی جماعت همیشه کوله بارمان بر دوش بودیم و هستیم و خواهیم بود... ( روی مارکوپولو رو سفید کرده این شوهره من!) اینه که همیشه سعی میکنم وسایل اضافی نخرم. البته منم تو جهیزیه ام یه سری چیزای اضافی بود. مهمترینش سرویس چینی ۱۲ نفره که هنوز که هنوزه پیاله هاش تو کاور پلاستیکی شون هستن و بازشون نکردم. از دبی هم اومدنی که هر چی به نظرم اضافی بود دادم به یکی دیگه و کلی احساس سبکی داشتم. ولی برای سیسمونی تارا دیگه این شتباهو نکردم. مثلا واسش فقط یه تخت خریدم نه کمد. چون به نظرم بیشتر از اینکه وسایل توش جا بشه خودش جاگیره! الان خیلی خوشحالم که نخریدم چون اتاق خودش کمد داره.. خوش بگذره تو حیاط خونه تون اب بازی
مررررررررسی عسلی .اره خیلی خوب کردی ..اصلا عزیزم دل کندن از وسیله کار هر کسی نیست ..باور کم من دیم بعضی ها اصلا نمیتونن اولزمشون رو کم کنن ..
انشالله همیشه این گشت و گذار ها برای سفر باشه و خونه رویایی و محبوبتون ثابت و پربرجا .
صمیم جان خونه جدید مبارک باشه امیدوارم رو زهای خوبی را در کنار همسر محترمتان در خانه جدید سپری کنید ....صمیم جان به عنوان یک پیشنهاد من خودم چند ساله که به جایه رنگ از کاغذ دیواریهای جدید استفاده میکنم 1 یا دو روز هم نصبش بیشتر طول نمیکشه هزینه اش هم از رنگ کمتره خیلی هم خونه رو شیک میکنه چون رنگهایه متفاوت با حاشیه های متفاوت انتخاب می کنید ....اصلا هم خرابی نداره چون کیفیتشون نسبت به قبل خیلی خوب شده عزیزم فقط یک توصیه بود خیلی ذوست دارم خانم ماه
شادی جان یعنی میشه هر وقت ازاده کردی کاغذ دیواری رو برداشت ؟ آخه این جا خونه خودمون که نیست ..مثلا اگه ما سال بعد خونه خریدیم و خواستیم از اینجا بریم خونه مردم خراب نمیشه ؟ اصلا شاید این طرح ما رو دوست نداشته باشن ...
باز هم مرسی از راهنماییت ..
من کاغذ دیواری رو خیلی گرون دیدم تو بازار ..یعنی برای خونه اجازه ای صرف نمیکرد ..منظورت نوع خاصی هست ؟
قربانت
سلام صمیم خانوم
اولین باره که به وبلاگتون سر میزنم
بیشتر مطالبتونو خوندم
( البته اولش خیر سرم داشتم درس میخوندم که دیگه کشش مطالبتون بسیار به کشش درس غلبه نمود !!! )
خیلی خوشحال شدم از این همه عشق ....
کلی ام ذوق مرگ شدم البته !! :d
خونه جدیدتونم مبارک باشه
دعا کنید من و همسری ام که البته هنوز عروسی نکرده ایمان خونه خوب پیدا کنیم .
منم بچه کرماشانم راستی !
دیگه فکر کنم منم از مشتری ثابتتاتون بشم ازاین به بعد با اجازه !
سلام صمیم خانوم
اولین باره که به وبلاگتون سر میزنم
بیشتر مطالبتونو خوندم
( البته اولش خیر سرم داشتم درس میخوندم که دیگه کشش مطالبتون بسیار به کشش درس غلبه نمود !!! )
خیلی خوشحال شدم از این همه عشق ....
کلی ام ذوق مرگ شدم البته !! :d
خونه جدیدتونم مبارک باشه
دعا کنید من و همسری ام که البته هنوز عروسی نکرده ایمان خونه خوب پیدا کنیم .
منم بچه کرماشانم راستی !
دیگه فکر کنم منم از مشتری ثابتتاتون بشم ازاین به بعد با اجازه !
خوش اومدی به این خونه.
هر کجا هستی باش
آسمان مال توست
مبارک باشه خونه جدید و انرژیهای مثبت :) :*
خیلی خوشحالم صمیمی ازینکه به خونه رویاهات میرسی ایشالا بیای خبر صاب خونه شدنتون رو هم بدی و حالا تو ازین صاب خونه های با معرفت برا اجاره نشینت بشی!
ایشالا تو خونه جدیدتون هی کارامل بخوری! هی رژ لب صورتی بخری و...!
قربووووونت
عزیییییییییزم خیلی خوشحالم واقعا
مبارک خودت و همسرت باشه
تولایق بهترین ها هستی وافعا بانو
:)
با خوندن ِ مطلبتون توو وبلاگ یاسی و خوندن پست ِ خودتون یه جوری شدم... مشکلات ِ خودم و گریه های ِ این چند روزم یادم رفت!
اونقدر خوشحال شدم که اینبار از شوق چشام پر از اشک شد...
صمیم جان از ته دلم بهتون تبریک میگم، و از خدا می خوام به قداست ِ دل ِ مهربونت و حس ِ نابت این خونه برای شما و خونواده ت یه خونه ی بهشتی شه و کنار ِ هم لحظه های ِ عاشقونه تون بیشتر از قبل بشه
صمیم جان منزل نومبارک باشه چندوقتی که نوشته هایت رامیخوانم ولذت میبرم الهی همیشه موفق باشی درمورد تهیه سی دی های مکتب کمال میتونی توضیح بدی ؟آیااول بایدپول واریزکنیم؟
تو سایتش توضیحات کامل هست . اول پرداخت اینترنتی داری بعد بسته به دستت میرسه .
تو وبلاگ یاسی که اینکش سمت چپ هست یک پستی نوشته که به چه ترتیب بگیریم سی دی ها رو ..
من بیشترش رو صوتی می یگرم تا بتونم تو راه گوش کنم و تمرکز داشته باشم.
ممنون صمیم جون از وقتی که گذاشتی و جواب کامنتم رو دادی..
سلام دوست عزیز.من تازه با وبت اشنا شدم.جقد خوب مینویسی.کفتم اول واست کامنت بذارم بعد برم بافیه وبتو بخونم.خونه جدیدت مبارک.ابجیه منم اساس کشی دارن.اتفاقا اونام خونه رو رنک زدن;-)بیشابیش خسته از اساس کشی نباشی.ضمنا ازاین به بعد خواستی تو دستشویی عطر بزنی به لامبش بزن تا با کرم شدنش دستشویی خوشبو تر شه بوشم دوام داشته باشه زود نره.
سلام. وبلاگتون خیلی عالیه . انشاا... یه روز به همین زودی خبر خرید یه خونه ی خوشگل با همون ویژگی ها که گفتین دوست دارین رو اینجا بنویسید
----------------------------
آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــم با ( منم پروردگار مهربانت )
خوشحال میشم سربزنید
به سلامتی عزیزم . خونه تون رو خریدید درسته ؟
نه عزیزم. اجاره کردیم.
انشالله خرید خونه ایده آل برای همه
سلام صمیم عزیز
نامه بسیار زیبات رو تو وبلاگ یاسی خوندم...خدا رو شکر که به خواستت رسیدی..
میشه در مورد این جنبش ها بیشتر توضیح بدی...چجوریه؟؟
ممنون میشم.
تو خود وبلاگ یاسی جنبش بنفش رو سرچ کن بهش میرسی .
یک عده که هر کسی می تونه عضو بشه دور هم جمع شدیم و بچه ها ارزوها و مسائلشون رو می نویسند و تاکید بر اینه که هر کسی هر کاری معنوی و راهنمایی و ..میتونه برای بقیه انجام بده و برای هم دعا کنند . موقعش هم لحظه اذان ظهر به وقت تهران هست ..من خودم البته هم نماز ظهر و هم نماز مغرب هم به وقت خودمون و هم به وقت اونجا که میشه برای همه بچه ها دعا می کنم و تسهیل امور و روانی کارها و شادابی و براورده شدن حاجات خیر و صلاحشون رو از خدا میخوام..انرژی جمعی می فرستیم در ساعات خاص که اذان هست ...
خیلی به ادم نشاط میده .. یک حس همدلی در حد خیلی وسیع و گسترده ..من این ایده رو مدت هاست داشتم و اگر بتونم دلم میخواد به عنوان یگ گرو بزرگ از اون مجموعه..ماهم از اینجا بهشون ملحق بشیم.
مثل همیشه صمیمی و قشنگ نوشتی عزیزم. امیدوارم که خونه جدید براتون خوش یمن باشه و روزهای خوبی رو پیش رو داشته باشید.
سلام صمیم جان به سلامتی که داری اسباب کشی می کنی . چه قدر این پستت آرامش داشت . من با خوندش کلی کیف کردم. ایشالله که توی خونه جدید همیشه سالم و شاد باشین
سلام یعنی عالی گفتی انگار از زبون من نوشتی منم خونه خلوت رو ترجیح میدم تو خونه های شلوغ اعصابم مشوش میشه در ضمن خونتون هم مبارکه پیشاپیش خسته نباشی صمیم بانو
مبارک باشه صمیم گلم...
امیدوارم خونتون سرشار از نور باشه...و مطمئنم که با حضور شما این خونه نورانی تر هم میشه...
کسانی مه که از دم خونتون رد میشن حتما روشنایی چشم نوازی رو که از این به بعد از خونه ساطع میشه خواهند دید...
روشنایی حاصل از عشق...
دلم از شوق لرزید با این جملات آخرت ..
انشالله برای همه .
سلام
خانه نو مبارک صمیم جان واقعا همیشه از نوشته هات لذت می برم همیشه شاد و پر انرژی باشی بانوی مهربان
صمیم خبر داری ارایه چی شده؟ زده وبش را داغون کرده نگرانشم
من فکر نکنم داغون شده باشه چون ارشیوش موجوده و فیلتر اگر میشد باید ارشیو رو هم حذف میکردن..
فکر کنم خودش گذاشته باشه ..از این شیطون بر میاد ها!!!
نگرانم کردی ..به من هم خبر بدید چی شد
صمیم عزیزم واقعاً برات خوشحالم که بعد از اینهمه سال می تونی بری توی خونه ای که بزرگ و نورگیر و دلبازه زندگی کنی، روحیه آدم کلی فرق می کنه، چه فصل خوبی هم دارید خونه عوض می کنید فصل زیبایی طبیعت. ایشالا زودتر جا به جا بشید و وسایل رو کامل بچینید و بشینی به دور و برت نگاه کنی و کلی لذت ببری.
وای آره خیلی حال میده خونه مهمونی بخوابی منم عاشقشم تازه اگه یهویی شب اونجا بخوابی بیشتر حال میده چون مسواکم با خودت نبردی شبم مسواک نزنی عذاب وجدان نمیگیری یبار امتحان کن قول میدم مشتری بشی
سلام من فاطمه هستم (بچه ها فاطیما صدام میزنن)
عزیزم ایمیل که بم نزدی طوری نیست .....ای شاءالله روزای خوب و شاد و خوشی را توی خونه جدیدت بگذرونی با همسری و پسر گلت...
واسه منم دعاکن که یک کار خوب پیدا کنم از بیکاری دیوونه شدم...ممنونم گلم
سلام صمیم جان
باز هم خونه جدید رو تبریک می گم عزیزم.
ببخشید من یه سوال بی ربطانه هم دارم (مثل همیشه)تربیت به معنای محدود کردن بچه در مقابل شیطنتهاش و بی اعتنایی به خواسته های غیر معقولش از کی باید شروع بشه؟من اون کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم رو خریدم.بر خلاف حتی روی جلد مشکلات بچه های 3 سال به بعد رو مطرح کرده و من نمی دونم مثلا برای پسر یکساله ام باید چیکار کنم.البته خدا رو شکر مشکلی باهاش ندارم منظورم همین لجاجتهاییه که متناسب با سنشه.شما اطلاعاتی داری /؟
هویا جان توجه نکردن به خواسته های غیر معقول بچه رو از همون نوزادی باید شروع کرد ولی یادمن باشه نوزاد معمولا احتیاجاتش رو به زبون یا عمل میاره و غیر واقعی نیستند خواسته هاش
عزیز دلم من صاحب نظر نیستم واقعا در این مورد و تربیتی که برای کودکم استفاده میکنم ُ اصول و قیود و چهار چوبش رو خونواده ما تعیین میکنه و انتظارات شخص ما و شناخت ما از کودکمون که خب با بقیه فرق میکنه در جاهایی
خوب فکر می کنی خوب مینویسی خوب زندگی می کنی
عاشق صمیم نوشتهاتم واقعا که با اینکه می دونم حتما مشکل تو زندگی داری و صبورانه آنها رو پشت سر می ذاری ولی هر بار که می خونمت سر شار میشم از انرژی خییییییییییییییلی مثبت
اگه اجازه بدی منم می خوام از صمیم نوشتت تقلید کنم وبرای خودم از این به بعد پیام سرشار از انرژی داشته باشم
حتما .
چه خوب منم همش دوست دارم برم خونه جدید
صدف جون گاهی وقتا یه چیزیایی اضافه هست نظر بابای منم با علی یکیه!!!!!واسه همین هنوز نذاشته واسه این خونمون بوفه بخریم(در اینده نزدیک میخریم) ولی خب به نظر من لازمه.من هنوز به عقیده تو نرسیدم شاید یجورایی از روی تجمل گرایی و چشمو مه چشمی باشه ولی خب میگم هنوز علاقه دارم به این چیزای اضافیو....
صمیم جون پر انرژی چقدر دوستت دارم مخصوصا اون صمیم نوشتای آخرتو که باید اسمشو بذاری خالصانه نوشت.
عاشقتم ، امیدوارم همیشه همینقدر شاد باشی که این انرژیت رو به همه منتقل میکنی...راستی منم وقتی شبا خونه یکی از دوستان یا بستگان میمونیم خعلی دوست دارم مخصوصا صبحهاش! دیدی صبحهای متفاوتی داره خونه هرکسی؟!
صمیم جان خونه جدید مبارک . انشالا همش توش شادی باشه واست و خوش باشی با همسر و پسر گلت . بوس عزیزم
بسیار زیاد دوستتان می داریم و از نوشته هاتون انرژی می گیریم
صمیم جونم مث همیشه خوشگل نوشتی
ایشالله تو خونه ی جدید همیشه شادو خندون باشیدو موفقیت یونا رو ببینی
از طرف من اون لپاشو یه ماچ گنده کن
سلام صمیم جان.من 11 سال مستاجر بودم. با وجودسختی اسباب کشی ولی من یه جورایی بدم نمیومد. چون عاشق تنوع هستم و عوض کردن خونه برام خیییلی جذاب بود. امیدوارم به خوبی همه چیز تموم بشه و توی منزل جدید تجربه های شیرین تری داشته باشی . برایت بهترینها را می خواهم. اگر دوست داشتی به وبلاگ من هم یه سری بزن و نظراتت رو رام بنویس. خوشحال می شم .
سلام صمیم جان
خوبی؟
مامان حالشون بهتره خدا رو شکر؟
به سلامتی عزیزم اسباب کشیتون
ایشالله ب زودی زود برید زیر خونه خودتون
ای جان
ژسری رو بوسسسسس
حرفی برای گفتن ندارم صمیم جان.
خیلی قشنگ بود. داستان خونه پیدا کردنتون هم خوندم.
دلم یهو برای خودم هم نتگ شد. نوشته هات تلنگری دوباره بود برای من که از پا ننشینم.
خیلی ماهی عزیزم
صمیم جان من اون روز کامنتت رو تو وبلاگ یاسی خوندم ... راستش اولش شک داشتم خودت باشی... مخصوصا که به وب خودت هم سر زدم و دیدم اشاره ای به این موضوع نکردی... من اون روز تو وب روزانه های آسمونی ( یه جای دنج) هم خوندم که خدا رو شکر خانوم خونه هم بعد از چند سال خونه دار شدن ... خلاصه اونروز من صبحم یه جور دیگه شروع شد و واقعا تا آخر شب احساس خوبی داشتم ... خوشحالم کائنات بهت روی خوش نشون داد و میری تو خونه ای که دوسش داری
انشالا به زوووووووووووووودی بهتر از اینجا مال خود خود خودتون میشه :)
صمیم جان تبریک میگم و خوشحالم که به آرزوی دلت رسیدی .
میشه درباره این جنبشتون برام یه کم توضیح بدی ؟ من به شدت به این ارتباط های معنوی الان نیاز دارم
سلامممم
خدا منو بکشه که این همه وقت نبودم
مامانت خوبن؟
آخه چطوری کسی که عمل کرده میخواد مهمون داری کنه طفلی؟
صمیم دیدی بعضی خونه ها یه حس خوب به آدم اضافه میکنن ؟
یه آدم با یه عالم انرژی مثبت تحویلت میدن؟
امیدوارم این خونه پر از حسای خوب باشه برات
هر چند مطمئنم تو خودت از همه چیز حس خوب میسازی!
بوووووووووووووس بوسسسسسسسسسسس
سلام دوست جونم
خیلی خوبه که میری خونه جدید و بهتر
ماهم دنبال خونه میگردی. بهتر و البته ه زیاد گرون!!!! دعا کن این معجزه شکل بگیره و گیرمون کنه
مواظب گل پسرت باش
بهمونم سر نمیزنی دیگه چیکار کنیم اصلا آدرسمو ننوشتم
صمیم من همیشه خواننده وبلاگت بودم . بعضی وقتها کامنت گذاشتم و بیشتر وقتها نه . خیلی وبلاگت رو دوست دارم .
ولی از همش بیشتر همین صمیم نوشتها رو دوست دارم . خیلی لذت بردم که قدر خودت رو می دونی . چی شد به این احساس رسیدی منم شدیدا به این احساس در مورد خودم احتیاج دارم
خیلی خیلی مبارکتون باشه عزیزم.ماجرای پیدا کردن خونتون رو تو وبلاگ یاسی خانوم خوندم.خواهش میکنم با همون دل پاکت برای منم دعا کن.در مورد همین خونه یه حاجت مهم دارم.دعا کن خدا کمکمون کنه.
یه چیز خنده دار: صمیم جان اونجا که تو اون اتاق قشنگه آدم میشینه کتاب میخونه اون قسمت دمپایی از نوک انگشت آویزون بودنش یکم رو اعصابه!!!دمپایی تو پا نباشه کلا بهتره بنظر من!!!
اون عطر زدنت به بالشت هم منو ترکوند از خنده!!!
بهترین و شادترین لحظه ها رو تو خونه جدیدتون آرزو میکنم برات عزیزدلم.
ذوستت دارم..
آخرش بغض کردم،مثل همیشه عالی.
به به خونه جدید مبارک صمیم عزیز
پس بگو این غیبت کبری به خاطر چیزای خوب خوب بوده خدا رو شکر
ان شاالله به خوشی و سلامتی توی خونه جدید زندگی کنید
مبارکه
سلام صمیم بانو. بابت تاخیر ببخشید. راستش اومدم و خوندم ولی اینترنتمون راه نمی اومد نتونستم نظر بذارم. خیلی خوشحال شدم که گفتی مادرت خوب شده. خدا رو شکر.
خونه ی جدید هم مبارک. خوش بگذره. اینقد منم دوست دارم خونه ی بقیه بخوابم.مخصوصا وقتی دخترشون هم سن خودم باشه و با هم صیمی باشیم. خیلی مزه می ده. البته من معمولا خونه ی بقیه قلندر گونه می خوابم و هفتاد درصدش رو بیدارم. نمی دونم چرا! همش گوش به زنگم که بد نخوابم یهو لنگم بره تو چشم صابخونه ی بیچاره!!!!
خونه های اینجا اکثرا کوچیک ان. مثلا خونه ی ما به زور برسه به 60 متر. تازه ما یه آشنا داریم خونشون نمی رسه به سی متر. چهار نفرم هستن. نگو خونه ی سیصد متری کوچیکه. اینقد خونه در حد قصره برای ماها که تو مناطق فوق محروم زندگی می کنیم...
سلام
اومدم بگم با یک مطلب تحت عنوان
از نظر یک زن ...؟؟؟...!!!
آپم شما چه نظری دارید؟
صمیم جان من که مشهدم
میتونم اگه قابل بدونی بیام کمکت خانومی
هر کاری
در ضمن اسباب کشی کاریم هم خوبه
تعارف نکنی ها
انقدرررررررررررر معرفت نشون دادی که هیچی نمی تونم بگم راما ..
مررررررررررررررررسی
به سلامتی ایشالاه
مبارک باشه
ایشالا رفتی توش از حیاطش عکس بزار خیلی با حاله
ما که داریم تو دود و دم و غبار تهران خفه میشیم
صمیم جان
سلام
خدا رو شکر که روزکارت روز به روز بهتر می شود. خانه ی جدید مبارک. انشا الله روزی مالکیت خانه ای را داشته باشی که توش پر آب و نور و علف و صدای خنده باشه با پرده های حریر سفید. خوش باشی
ا پس اون خونه وبلاگ یاسی تو بودی ناقلا؟مبارکا باشه.خیلی زیاد
دل شاد و مهربونی فزاینده و خاطره های خوب
حف دل پاکت بود خونه جدیدت.
بههههههههههههههه
سلااااااااااااام.خوبی رفیق؟
پس منم برم پی محمود معظمی
تبریک میگم خواهر.راستی چرا ولسه خرید خونه دعا نکردی؟دارید خونه؟
بابا از همسرت خیلی داری کم میگی این اخریاها
واقعا دوس داشتنی هستی.خوشحال شدم ، مبارکت باشه شاد و پیروز باشی/امیدورام این خونه یا بهترشو بخری بزودی
التماس دعا
صمیم خانم
خونه نو مبارک
انشاا... این خونه برات پر باشه از صدای شادی و خنده
منم دوست داشتم هر جا میرم بعد از رفتن بوی عطرم به مشام برسه ...دلیلش رو هم نمیدنم ...
قشنگ مینویسین.منزل جدید مبارکه
سلام گلم.
مبارک باشه صمیم جونم.همیشه از خدا خواستم شادی هات چندین و چند برابر بشن. هم اینجا هم تو اون دنیا !
منم عاشق اتاق خواب نورگیر و سفید و خلوت هستم.
عزیزم من دیر اومدم بهت سر زدم و دیر جریان مامانت رو فهمیدم. فقط خدا رو شکر که ختم به خیر شد ...
مامان من هم دو هفته مریض بودن...صداش که کم رمق بود از پشت تلفن دلم رو آتیش میزد و فقط خدا رو شکر که فعلا بهتر شدن... ولی وقتی نوشته هاتو راجع به مامان موشرابیت خوندم انگار یکی بغلم کرد و آرومم کرد.
صمیم ممنون که برای همه مون دعا می کنی .منم همیشه به یادتم.
انشالله به سلامتی اثاث کشی میکنید و خونه جدید براتون پر خیر و برکت میشه.
با اینکه پستهاتو همیشه نمی خو.نم ولی می یام سر می زنم ببینم هستی می نویسی .بعدش خیالم راحت میشه هستی .
خونه جدیدت مبارک صمیم جان
سلام صمیم عزیز، من دو هفته ای هست که وبلاگت را می خونم و لذت می برم از این همه زندگی که در تو جاریه و البته حال خودم هم بهتر می شه . خونه جدیدت مبارک . بهترین لحظات را برات توی خونه جدید آرزو می کنم.
صمیم عاشق اینم که عاشق خودتی
خیلی عالیه که خوش بینی و تو بدترین شرایط نیمه پر لیوانو میبینی.
چطوری میتونی؟
من بد بینم. احساسم اکثر اوقات اینه: "شاشیدن تو لیوان میگن نیمه پر لیوانو ببین".
میخونمت چند وقتیه. عالی و دوست داشتنی هستی. خیلی.
خیلی خیلی مبارکتون باشه.ایشالا تو خونه جدیدتون فقط و فقط شادی براتون از درو دیوار بریزه! برا ما هم دعا کن خونه دار بشیم.
صمیم سلام واقعاااااااااااااا خیلی خوشحالم برات از ته دلم میگم خوشحالم که اونی رو که دوس داشتی برات اتفاق افتاد ایشالله بهتراش
صمیم جان میشه بیشتر در مورد این انجمن که شرکت میکنی صحبت کنی حرفات به نظر خیلی جالب میومد لطف میکنی عزیزم
خسته نباشی صمیم جان
و خونه نو مبارک :)
چقدرمن ای صمیم نوشته هاتودوست دارم بانو...
اخ جونم ....ایشالا که خونه ی جدید خونه ی خیر وبرکتتون باشه...ایشالا هنونطور که نور توش زیاده شادیم فراوون باشه...ایشالا به دل خوشی و به سلامتی.....خدایا شکرت.