-
پاپا گوزنی!!!!
دوشنبه 28 آبان 1386 13:14
یه عادت آدم آزار ده ای!!!! از بچگیم داشتم که هنوزم به سلامتی دارم. هیچ وقت نمیتونستم برا پول تو جیبی دستم رو پیش بابایی دراز کنم و هیچ وقت هم مستقیم نتونستم بگم .همیشه خودش میذاشت کنار بالشم و یه کادو هم بعضی وقتا زیر متکام بود.من همیشه از سورپریز خوشم میومد و بابایی خیلی وقتا برا من و بقیه تو خونه از این کارا...
-
صمیم شکلک ندید بدید !!!!
یکشنبه 27 آبان 1386 11:18
پیش پی نوشت: نیلو جان ممنونم از کامنتت که نمیتونم تاییدش هم بکنم.ولی من فکر نمیکردم حیا رو یا فقط دو کلمه یهو میشه قورت داد!!!!!!!!!!!!کاش یکم ملایم تر لهههههههههههم میکردی!!!!!در همین راستا با اجازه دوستان چند تا از کامنت ها و جواباش رو هم حذف کردم که امیدوارم دوستان گلم به دل نگیرن.ترجیح دادم بیشتر عصبی نشم!! شبها...
-
وات ا نایس کلس!!
پنجشنبه 24 آبان 1386 08:43
پیش پی نوشت!!!!(اینا رو بعدا اضافه کردم!!) بعضی ها تعجب کردن و گفتن اصلا این ریختی شعر گفتن به من نمیاد!!عرضم به حضورتون که من ید طولانی دارم در بعضی کارا(که البته تو یکی از کامنت ها هم به حلزون گفتم عمین امروز!!) بینین!من از بچگی یه عادت خیلی مسخره داشتم و اونم تبحر در بازی تغیر سریع احساسات بود با این سهیل قلمبه!!من...
-
ننه ی قربون!!
چهارشنبه 23 آبان 1386 07:16
نظراتتون در مورد شعری که گذاشته بودم خیلی برام قشنگ بود.یه جورایی شوکه شدم.اصلا فکر نمیکردم به نکات ریزش که خودم خیلی برام خاص نبود اینقدر توجه داشته باشین.قول میدم شعر بعدی ه شیش و چهار باشه.از لطف و راهنمایی همه ممنون. یه عمو دارم که خیلی باحاله.از من 7 سال بزرگتره .خیلی هم بچه مامانی و لوس بود اون موقع ها.یادمه منو...
-
رقیب!!
سهشنبه 22 آبان 1386 07:54
من به دنبال تو و در بدر بوی تو ام تو به دنبال هوای نفس آن دگری من همه محو دو چشم سیه فتنه گرت تو خود اما شده صید قفس آن دگری من نجیبانه به پاکی تو می اندیشم و تو امشب شده غرق هوس آن دگری زیر رگبار سیاه مژه گانت خیسم دلت آمد که شوی همنفس آن دگری؟ دگر از من بجز آواره ای خاموش نماند می چکد حس من از حنجره آن دگری تاب بی...
-
شاگرد خنگ!!
دوشنبه 21 آبان 1386 07:16
بازی وبلاگی پیشنهاد دادم به همتون. (((حداقل ۵ رفتار که طی زمان تونستین عوضش کنین و ۵ تجربه که بدست آوردنش خیلی هم اسون نبود براتون)) منتظرم ها.اگه کسی از قلم افتاد شرمنده ولی حتما بنویسه که خیلی منتظر خوندن نوشته هاتونم.منم بی خبر نذارین اگه اجابت کردین!! توی راه فقط یه فکر جلو چشمم میرقصید:یعنی میشه؟!چجوریه قیافش؟...
-
خاطرات فرغون السلطنه!!
یکشنبه 20 آبان 1386 10:30
دایره زندگی و روابط من خارج از محیط کاری تقریبا محدوده و به رفت و آمد با خونواده همسر و خودم و چند تا دوست و آشنا اونم مواقع خاص محدود میشه. البته یکی از دلایلش اینه که ما هنوز ماشین نداریم و من خودم با وسواس خاص فکر میکنم آدم وقتی با یه عده میره بیرون ممکنه سر بارشون باشه و تازه باید خر صاحب خونه (صاحب ماشین !!) هم...
-
مای فیورت !!!
شنبه 19 آبان 1386 14:26
خب به قدر کافی تو چند روزی که خونه بودم و آنفولانزا بیخ خرم رو چسبیده بود به خودم و زمین و زمان غر زدم و البته کمی هم لوس شدم برا خودم و منت کشان من هم دامن کشان !! منتم را کشیدند و بسی خوشوقت شدیم. خب این از این!! بعدش هم این گیلاسی بلا یه بازی از خودش در کرده و همه رو دعوت کرده و من هم جزء گروه خاص همه!!! هستم و...
-
باز میگردیم!!
یکشنبه 13 آبان 1386 08:38
1- من رسما فوت شدم.بس که خودم خودم چشم کردم.نه بابا!! بیخود نگران قهر کردن من نشین.اصلا کلسام به این چیزا نمیخوره .ما عادت داریم تو سرمون هم که بزنن از طرف عذر خواهی کنیم!!صمیم رو چه به این غلطا!! آقا یه آنفولانزایی گرفتم که اگه از نیم سانتی گوریل هم رد شم همونجا پودر میشه!!فقط نمیدونم این پسره (=شوهره!!) چه جونی داره...
-
من فوت کردم!!!
چهارشنبه 9 آبان 1386 10:16
من الان نمیدونم باید به خیل همدردهای خودم چی بگم؟ همتون اومدین و از فامیل های گل و بلبلتون نوشتین و اینکه چقدر دور هم شادین و چقدر از دور برا من شیشکی میدین!! و اینکه الهی دل من بسوزه و کباب شه و بمیره که همچون فامیلی ندارم و خوش یه حالتون و ایشالا من تیکه تیکه شم که فامیل خوب ندارم و ...!!!واقعا ممنون از اینهمه روحیه...
-
خر شانس!!!!
سهشنبه 8 آبان 1386 13:07
من همیشه آرزوی داشتن فامیلایی رو داشتم که با هم مهربونن و من و تویی ندارن.خاله و عمه ها و دایی و عمو و ... دور هم هستن و تو غم ها و شادی های هم پشت همو خالی نمیذارن.بچه ها با بچه های فامیل بزرگ میشن و بچگی میکنن و بزرگترا جدا از یه سری چشم و همچشمی های کوچیک و ناچیز همش منتظرن یه زمانی دور هم جمع بشن و خوش باشن.نمونه...
-
زرششکککک!!!
دوشنبه 7 آبان 1386 08:53
دیروز از سر کار که برگشتم دیدم فقط 2 ساعت تا کلاس نقاشی فرصت دارم و باید یه چیزی بکشم فوری فوتی!!تو راه یه نقشه پلید اومد تو کله ام.یه برگ چنار خوش آب و رنگ پاییزی رو کندم و آورد گذاشتم جلوم.بعد هر چی فک کردم دیدم ترکیب این رنگها و طراحی و کار همچین برگی خودش کلی واسه من مبتدی وقت گیر هست و کارم هم باید کامل باشه.بعد...
-
خواهر شوهرانه!
یکشنبه 6 آبان 1386 13:55
دیروز با عطی (آفجی شوشومون) رفتیم کافی نت تا سرچ سریع !!رو بهش یاد بدم واسه مطالعه شخصی و بعد هم تحقیقاتش.یه کافی نت در پیتی بود از اونایی که بجای سقف، کیسه گونی پهن کردن رو ایرانت و سیستم هاشون هم سولوقونیه (این اصطلاح رایج صباست) .خلاصه این سرچ سریع در مورد تاریخچه یه فرقه ای بود (چیه؟نکنه میخواین بنویسم و سرچ بعدی...
-
کیک بادمجون!!
شنبه 5 آبان 1386 14:24
جمعه 4آبان86—ساعت 10 صبح روز- داخلی- صدای تلویزیون بلند و یه مرتیکه در حال خوندن به سبک گرگی(زوزه!!) تو آشپزخانه به شدت مشغول هم زدن موادی هستم که قراره بشن نان وسطش خامه ای!!!مجله آشپزیم رو گذاشتم رو اپن و دارم عین بز نگاش میکنم!! از اون نگاه ها که یعنی تف تو کاسه چشمات صمیم!!!!آخه این چه مدلی بود که من انتخاب کردم و...
-
میجوابیم.
یکشنبه 29 مهر 1386 07:36
چند تا کامنت از قبل مونده و کامنت های پست آخر رو همه رو جواب میدم.ترو خدا انقدر گله مند نشین.رو چشمم.
-
پست گلابی!
شنبه 28 مهر 1386 14:00
برام خیلی جالبه که دو نفر تو دو شهر جدا و خونواده جدا خیلی اخلاقاشون شبیه هم باشه.برای روشن شدن اذهان دوستان چند نموره از این اخلاق های ورزشکاری و غیر ورزشکاریم رو خدمتتون عرض میکنم: 1-از مسواک شبانه زدن متنفرم.ولی از اونور عاشق مسواک صبح ها هستم. نمی دونین ماه رمضوونی برا اینکه ملت از دو متریم که رد میشن غش نکنن!! چه...
-
اونو ر سکه!
چهارشنبه 25 مهر 1386 12:40
یا معذرت از همه کسانی که این پست رو خوندن بگم که نتونستم این حرفایی رو که نوشتم بیشتر از این اینجا نگه دارم.نمیخوام با دین این چیزا خسته شین حتی روحی!! ولی کامنت ها رو دست نزدم.شرمنده.به گروه خونی من این حرفا نمیخوره!
-
بیچاره...
دوشنبه 23 مهر 1386 09:07
دلم اصلا نیومد اینهمه انرژی منفی بذارم اینجا. شرمنده ولی پاکش کردم.
-
بابایی قربونت !! مبارک باشه!
یکشنبه 22 مهر 1386 10:44
کامنت های پست قبلی رو در اولین فرصت جواب میدم.احیانا قورتشون هم نمیدم.نگران نشین. و اما شب جمعه که میشد شب بیستم مهر تولد بابایی مان بود.خدا نبخشد اون کسی که باعث میشه آخر هفته ای ما دو هزار تومن هم تو جیبمون نمونه.قضیه اینجوری بود که رفتیم کیک و کاغذ کادو خریدیم واسه بابایی و خرت و پرت خریدیم واسه خودمون و بعد که...
-
ریش ریش پلو!!
چهارشنبه 18 مهر 1386 13:01
این روزا من دائم از آشپزی و هنر نمایی هام!!!قلم فرسایی میکنم.یکی هم نیست بگه چرا از رو نمی ری دختر!!حتما باید با کتک و لگد درستت کنه این علی ؟هر چند چشم بنده خدا به آدم شدنم هم آب نمیخوره!!دیروز ظهر زنگ زدم به علی که هوس چی کردی واسه افطار درست کنم؟ آقا کلی فک کرده و میگه بیا افطار بریم مرغ سوخاری بخوریم!!! میگم آدم...
-
قرا فاتحه مع الصلوات!!
سهشنبه 17 مهر 1386 09:53
روز شنبه گفتم بیام و یه حالی به اموات بدم و حلوا درست کنم!!احتمالا شما فک میکنین من حتما چند باری حلوا درست کردم که حالا از خیر زنده ها گذشتم و گیر دادم به مرده هام!!! ولی نخیر!صفر صفر بودم توش!اول رفتم یه بسته آرد گندم خریدم .هر چی اینور اون ورش رو نگاه کردم دیدم خبری از طرز تهیه حلوا نیست.بعد رفتم سراغ مجله های...
-
مرسی خدا جون.!!
دوشنبه 16 مهر 1386 13:04
به یه خانوم با اراده که تا الان ۸.۵ کیلو کم کرده و هر روز غذاهای رنگی و خوشگل !!!!درست میکنه و خودش هم زیاد نمیخوره بهتره چی بگه آدم ؟!!
-
مثلا تعطیلی سه روزه!!
شنبه 14 مهر 1386 14:00
چرا هیشکی صمیم رو دوست نداره و انقدر کم براش کامنت میذاره؟!! طفلی از دل همه رفت انگار. بلاهایی این چند روز تعطیلی سرم اومد که اهم موادرش به شرح زیر است: ۱-روز اولش مهمون داشتم واسه افطار و به خیر و خوشی گذشت.بعدش تصمیم گرفتم واسه هوس دل آقای همسر فرداش آش درست کنم .علی سال به سال هوس غذا نمیکنه و وقتی هم هوس میکنه پدر...
-
مجازات!
سهشنبه 10 مهر 1386 09:30
دیروز رفتم سبزی خوردن مخصوص این شوهره رو خریدم شامل: تره از باغچه مامانش اینا!! شاهی و تمام!! ملت سبزی خوردن میخرن ده رقم ده جور اونوقت من باید با چشم اشک آلود همین دو مدل رو بخورم و جیکم هم در نیاد .تازه موقعی که گلاب به روتون آدم میره w.c. بوی شاهی هاش آدم رو مست میکنه!!! بعد هم انقدر شماها بابت اون مهمونی قبلیم بهم...
-
افطاری بیشرمانه!!
یکشنبه 8 مهر 1386 11:18
از کجاش بگم که آبروی نداشتم بیشتر از این نریزه رو زمین و دود نشه بره سیاره نپتون!!ا.؟اآقا ما هر کار میکنیم نمیشه که نمیشه.یعنی میشه ولی یه جاهایی نمیشه!چی؟ جدی بودن و درست درمون بودن من دیگه.اول براتون بگم که مامان جون اینا رفتن غرب کشور- در قرمزه!!(این آدرس رو گفتم تا دقت منو داشته باشین!!) دیدن یکی از دوستاشون که...
-
سلامی دوباره
دوشنبه 2 مهر 1386 10:28
از همه دوستای خوبم که نگرانم شدن عذر خواهی میکنم که نمیتونم جواب کامنت ها رو تک تک بدم. حالم با دیدن کامنت همه کسانی که دوستم دارن خیلی بهتره و به زودی میام و کلی نوشتنی دارم.اون کوهه داره کم کم خرد میشه و تصمیم دارم دیگه جدی نگیرمش.....خیلی سخت بود .....جالب اینه که ظاهرا هیچ کس از اطرافیان متوجه نشد. چقدر برام سخته...
-
mistake
دوشنبه 19 شهریور 1386 07:47
رو دلم یه کوه غصه است.....سنگین و بی رحم......
-
نقص عضو محترم !
شنبه 17 شهریور 1386 13:35
زندگی دکمه بازگشت نداره.......زندگی دکمه بازگشت نداره.......این جمله وقتایی که انگشتام با موهای خوش حالت و نرم و سیاه علی بازی میکنه صد بار میاد تو ذهنم و میره.با خودم میگم یعنی چند سال بعد که اانگشتام رو تو موهای قشنگش فرو میکنم و نوازشش میکنم موی نرم و خوش حالت و سفید میاد زیر انگشتام!!یعنی چشمای سیاه و براق علی من...
-
no gand is responding!!!!!!!!!!
سهشنبه 13 شهریور 1386 07:58
این روزا خیلی درگیر برنامه غذایی جدیدم شدم. بعد چون زیاد خونه این و اون و مهمونی نمیرم در نتیجه میزان فشار گندزدگی در زندگیم افتاده پایین.!!!!!! یه نفر با رفتاراش این روزا سعی میکنه منو ناراحت منه.ولی مطمئن باشه من با این بادا نمیلرزم.هر چند بی تاثیر از اینهمه نفرتش هم نیستم.یه هاله بزرگ و منفی دورش رو گرفته.کاش...
-
افتتاح شد!
یکشنبه 11 شهریور 1386 13:48
بلاخره وبلاگ رژیمی رو درست کردم.فقط وحشت نکنین از خوندنش.به خط آخرش هم خیلی دقت کنین.من بهتره تا یه مدت شما رو با احساسات ضد و نقیضتون در مورد خودم تنها بذارم!!!!!!!!!!!!