-
یک کلمه هم از مادر عروس!!!
شنبه 5 آذر 1390 14:02
بعضی ها ذهنشون مرتب در حال سورت کردن ادم های دور و برشون هست ..خوب ..بد ..خوب ..بد ....نمیتونن بشینن ببینن یک عده بر خلاف عقاید و رفتار اون ها هستند که دست بر قضا!! ادم هم هستند و ممکنه رفتارهای بهتری هم از نظر انسانیت داشته باشند .. این ها کلا این دماغشون توی کیک و کلوچه و زندگی مردمه همیشه .. رفتیم مهمونی شب یلدای...
-
تربیت کودک ۲
چهارشنبه 2 آذر 1390 14:19
بچه ها هم با هم فرق می کنند، ممکنه یه کارهایی برای یه بچه ای جواب بده ولی بچه ی دیگه نیاز به راه تازه داشته باشه. سن بچه و روحیه اش خیلی خیلی در راه و روش آدم تاثیر گذاره.بعضی بچه ها دل رحم و عاطفی اند..بعضی ها سفت و خشک و نفوذ ناپذیر ..بعضی ها نرم و نوازشی و بعضی ها مغرور و منتظر قدم اول از سمت شما..بعضی ها اشکشون...
-
هستیم
سهشنبه 1 آذر 1390 14:31
۴۸ ساعت کامل درگیر جسم تب دار و رنجور پسرک همیشه قوی و محکممان بودم..تبی بود که سابقه نداشت ..بازوهایم می سوخت از شدت داغی تنش .. من روی تب خیلی حساسم..همیشه میترسم امیدواری های ساده مادرانه مثل اینکه انشالله خوب می شود یا با یک پاشویه حل می شود به جایی مثل تشنج یاضایعه بی نام و نشان ختم نشود..در بیمارستانبودیم و پسرک...
-
صمیم باغبان می شود(تربیت کودک ۱)
یکشنبه 29 آبان 1390 12:07
بچه ها هم با هم فرق می کنند، ممکنه یه کارهایی برای یه بچه ای جواب بده ولی بچه ی دیگه نیاز به راه تازه داشته باشه. سن بچه و روحیه اش خیلی خیلی در راه و روش آدم تاثیر گذاره.بعضی بچه ها دل رحم و عاطفی اند..بعضی ها سفت و خشک و نفوذ ناپذیر ..بعضی ها نرم و نوازشی و بعضی ها مغرور و منتظر قدم اول از سمت شما..بعضی ها اشکشون...
-
علف تقویتی
سهشنبه 17 آبان 1390 08:18
پسرک خوابیده داریم شام میخوریم مرغ و آلو و هویج و پیاز داغ روغن گرفته رو گذاشتم با کمی رب پخته شده و یک سس کمی ترش خوشمزه درست شده و من مرغ ر بعد از پخته شدن سرخ کردم و روی سس گذاشتم و مثلا تنوع دادم برای شام که برنج نباشه و نونی باشه غذا..دور و برش رو هم با سیب زمینی های بلند طلایی سرخ کرده خیلی اب و رنگ دادم و قیافه...
-
اون چیز دیگه !
یکشنبه 15 آبان 1390 13:32
یه همکار دارم خیلی مومن و معتقد و خنده رو هست ..کلا نازه و ادم میخواد لپش رو بکشه همش .ولی خب اون ریشاش یه ذره تو دست و پاست و ترجیح میدم بذارم همون خانمش لوسش کنه ..بعد یک روز با خودم داشتم فکر میکردم اگه اقای فلانی واج...بی ( مامان بزرگ دوستم میگفت واجبیل!!!) بزنه به صورتش ..از اون پودر قدیمی ها که شش تا خونه اون...
-
برمیگردم..
شنبه 14 آبان 1390 11:21
ava ی کوچک دوست داشتنی آمد ..روز یکشنبه اول ابان ساعت سه و ده دقیقه بعداز ظهر همه خوبیم.. مادر و نی نی هم..کلا خواهرم الان در کویت اقامت دارد!!!! دو هفته برای من زمان زیادی بود دور بودن از خانه مان.. خیلی خسته ام مدتی استراحت می کنم با خبرهای خوب و تعریف سوتی های غیر قابل ماله کشی بر میگردم خدایا خواهرم را با این بچه...
-
دودمان دوز!
شنبه 23 مهر 1390 11:24
کامنت هایی دارم هنوز از دوشنبه هفته قبل که فرصت نشده پاسخ بدم . همش محفوظه . . فردا دیگه نی نی میاد .. چند روزی نیستم. هوای ما رو داشته باشید . این هفته همه ما حالت در اماده باش به سر بردیم و خواهیم برد تا به سلامتی اول آبان یا همون حدود نی نی کوچولومون قدم بذاره توی خونواده ای که منتظرش هستند....
-
خوب خوب
چهارشنبه 20 مهر 1390 08:16
خوب هستیم. فرصتی به خودم داده ام . با خبرهای خوب تر می آیم.
-
اعتراف
سهشنبه 5 مهر 1390 10:45
کامنت های بعد از از سه شنبه هنوز تایید نشده اند.. 1-اعتراف می کنم هنوزهم با این سن و سال!! هر وقت کلاس یا دوره ای کنسل می شود و ما میتوانیم برویم خانه ، مثل بچه ها ذوق می کنم حتی اگر بدانم با تشکیل نشدن کلاس ضررش فقط به خودم می رسد. بدتر اینکه ذوق من حتی وقتی خودم مدرس کلاسی باشم هم با من هست! این مدلیش را دیگر زیاد...
-
ته خوشبختی!
چهارشنبه 30 شهریور 1390 09:42
ببینید من چه قدر شادم !!! که با این آدم ها دارم زندگی میکنم.... با دقت نگاه کنید ... ببینید اون ها چقدر شاد اند که با من دارن زندگی می کنند!! یک : ماه رمضون هست و من مهمون رو درواسی دار دارم و بعد از افطار علی که داره دنبال چادر نماز برای مهمان میگرده با صدای رسا و بلند رو به من میگه: صمیم جان! ..آخرین بار کی نماز...
-
رمز = عدد
چهارشنبه 23 شهریور 1390 14:44
-
عروسی نامه
شنبه 19 شهریور 1390 10:23
سلاممممممممم سلام من اومدم..شرمنده همه اون هایی که نگران من بودند.راستش در دوران رکود قورباغه ای بودم!!... فعلا اینها رو داشته باشید ..انشالله که جبران ننوشتن ها شده باشه .. این گزارش از نگاه یک عدد صمیم جینگولی بینگولی می باشد که در چند عروسی اخیر و غیر اخیر مشاهدات و مستندات عینی خود را برای شما شرح می دهد..باشد که...
-
خوبیم
جمعه 18 شهریور 1390 11:22
ممنونم از احوالپرسی های همگی خوبم..روبراهم کمی گرفتار مهمونی و چند تا عروسی بودم بعد از پست شب قدر انگار یک بارون تازه اومد و همه چیز رو شست و تمیز کرد.. نشستم ام روبروی این همه تمیزی و نمیتونم ازش چشم بر دارم.. بهم فرصت بدید . نوشتنم بیاد .. حتما میام مرسی از همراهی همه
-
ستاره های قدر
دوشنبه 31 مرداد 1390 10:31
یک سایت روخوانی قرآن کریم هست به اسم تنزیل به آدرس www.tanzil.net اونجا در قسمت سمت چپ صفحه انتخاب می کنید جزء ..حزب..آیه .. مورد نظرتون رو ..هر کدوم که می خواهید و پلی زیرش رو می زنید ( recitation یعنی قرائت ). براتون با صدایی بسیار زیبا تلاوت میکنه. میتونید باهاش همراه بشید. ممنون از زهرا خوش باطن برای این لینک....
-
فتو نامه!
چهارشنبه 26 مرداد 1390 12:41
یک اقایی بود از مایه دارهای خوب مشهد که توی ایامی خاص فکر کنم محرم بوده هر شب شام نذری میداد و هر کسی میتونسته بیاد و از مجلس بهره ببره..خیلی هم آدم متدین و دست و دلبازی بود. این بنده خدا یک شب فامیل های خودش رو خونوادگی دعوت کرد و در رو روی مردم بست و گفت اجازه بدید امشب مهمون خصوصی دارم..ملت هم زدند شیشه های خونه رو...
-
جوابیه روابط عمومی!
شنبه 22 مرداد 1390 08:07
فقط به ایمیل های تقا ضای رمز که تا ظهر یکشنبه (ساعت ۱۲ ) به دست من برسند پاسخ میدم. بعدش میخوام جمع بندی رو بنویسم براتون. خواهش میکنم بعد از ساعت ۱۲میل ندید .من هنوز باکسم خالی نشده و دائم داره اضافه میشه بهش .فرصت نمیکنم.ممنون میشم این خواسته رو در نظر ببگرید.چون باید به یک چیزهایی دقت کنم. سلام دوباره ببخشید یادم...
-
مهر در مرداد
شنبه 15 مرداد 1390 04:59
دلم میخواد برای این روز یک عکس بذارم..مطمئنا به واضحی قبلی نخواهد بود. عکس کی؟ حدس بزنید.... اساسا منتظر عکس عروسی که نیستید دیگه!! یک بچه اورده بودند..یعنی سرپرستی اش رو قبول کرده بودند...بچه هه خیلی بامزه بود.وقتی میخندید میخواستی بغلش کنی و بوسش کنی و بوش کنی ..بچه هه بزرگ شد..حالا این وسط از روزهای خوش و ناخوش اون...
-
طاقت دل ...
یکشنبه 9 مرداد 1390 00:04
برای اخرین جمعه شعبان و همه ی نا.... طاقت من طاقت دل طاقت سنگ است غزل پریده رنگ است دل ترانه تنگ است نه در زمین نه در زمان جای درنگ است بیا که وقت تنگ است مرا حوصله تنگ است مرا حوصله تنگ است هر کسی همنفسم شد دست آخر قفسم شد من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد اون که عاشقانه خندید خندههای من رو دزدید پشت پلک مهربونی...
-
صمیم اینه؟!!!!!!
دوشنبه 3 مرداد 1390 09:38
ممنونم از اینهمه محبت..کلی اعتماد به نفسم زیادشد..مرسی . متاسفانه امکان دوباره گذاشتن عکس ها نیست . لطفا اگر کسی هم لینکش را جایی گذاشته بردارد.. از اعتماد من خوب نگهداری کنید. سالم برش گردانید.پلییییییییز عکس ها (بعد از 22 ساعت ) برداشته شد. عکس دوم اضافه شد. خب بریم ببینیم این صمیم صمیم که میگن اصلا چه ریختی هست:...
-
یاری همسایه ها
شنبه 1 مرداد 1390 08:39
هنوز عکس نگذاشته ام. بعد از تایید کامنتها. سلاممممممممممممم اقا به جان خودم این یکی رو دیگه نمیتونید بیایید بگید اوه اوه چقدر خودت رو خوب نشون میدی ..چقدر میری تو پاچه مادر شوهر اینا و خرت خرت پاچه خواری میکنی و چقدر مثلا اند عروس نمونه هستی و این چیزها..( کلی خندیدم با این دست کامنتها) بذارید از دیروز تعریف کنم...
-
صمیم هشتم می شود..
چهارشنبه 29 تیر 1390 12:53
واییییییییییییییییی بچه ها وبلاگ من رتبه هشتم شده تو بخش نظر سنجی عمومی وبلاگ ها ..مرررررسی که به نظرتون جالب اومده اینجا و به من رای دادین.. الان کلی خوشحالم .. مرسی ملودی جون که به من خبر دادی ..کلی بهم چسبید این خبر ... راستش دور از انتظارم بود..ولی مثل یک ماساژ حسابی بود..کلی رفرش شدم...دروغ چرا؟ به هر حال از...
-
سریال دوست داشتنی من
سهشنبه 28 تیر 1390 10:49
ببین یعنی وقتی میگم من اهل تلویزیون نیستم یعنی واقعا نیستم ها.. ماه واره که اصلا نگو..خداییش چیز درست درمونی ندارن هیچ کدوم . راستش دروغ چرا یک چند قسمت این ستایش رو دیدم و بعد از عمری نشستم زار زار گریه کردم برای خودم!! و تو دلم فحش دادم که بی جنبه ..اینقدر دنبال شاد کردن خودت و زندگیت هستی این ها چیه میبینی؟ یعنی...
-
دست های من ..دست های تو
شنبه 25 تیر 1390 09:12
این چند روز دندونم درد میکرد..نه اونقدر زیاد که بیتابم کنه و نه اونقدر کم که نشه بهش فکر نکرد..یک درد مبهم که گاهی از راست به چپ و گاهی مثل یک حلقه دور دندون ها رو میگرفت..نمیشد گفت کدوم دندون و کجا دقیقا درد میکنه .. بعد با خودم فکر میکردم اگر من دردی داشتم که درهای امید دکترها یکی یکی روم بسته می شد چی؟ اگر دردی...
-
موج های آبی
سهشنبه 21 تیر 1390 14:03
گزارش پسرک : این ده روز شبی نبوده که ما زودتر از 2 بخوابیم چون تا اون موقع یا پارک بودیم یا بیرون یا ددر و مهمونی ..دو سه روز اول مدام از من می می میخواست بعد مدام چک میکرد ببینه تلخی اش هست یا راه امیدی باز شده ! الان خواب ظهر رو کمی هوس انگیر ناک با خاطره و یاد می می میخوابه و شب هم اگر خسته شده باشه دیگه خوابه و...
-
از تئوری تا عمل) بای بای می می
یکشنبه 12 تیر 1390 10:28
من از همین جا دست تک تک معتادهای گرامی که موفق به ترک حتی یک هفته ای ماده مصرفی اشون شدن رو میبوسم و اعتراف می کنم که تازه فهمیدم ترک این چیزها شاخ غول شکستنه ..و اواز دهل شنیدن از دور خوش است و مرد میدان میخواهد...حالا از کجابه این رسیدم؟ از دیدن حالات و بی قراری های پسرک در این دو روز اخرین شیری که پسرک خورد جمعه 10...
-
وقتی صممیم بچه بود 1
پنجشنبه 9 تیر 1390 08:47
میگم حالا که اینقدر همه یاد خاطرات خوب خودشون افتادن یک چیز دیگه براتو ن تعریف کنم که تو دکان هیچ بقالی پیدا نمیشه دیگه این یکی! یعنی مدیون هستید اگه بعد از خوندن این مطلب پیف پیف کنید.. آقا تو همون بچگی هامون ما یک کارهایی میکردیم که مامانه انگشت حیرت به دهن میموند..یک بار مامان رفت بیرون برای مدت طولانی ..مثلا از...
-
بوی پاوه..عطر نخل!
سهشنبه 7 تیر 1390 08:16
یکی از چیزهای مفرح و شادی که هر وقت یادش می افتم حتما یک لبخند گنده میزنم خاطرات مربوط به حمام های خانوادگی ماست..بله..تعجب نکنید..این یک تیتر برای کشوندن بچه گوگولی ها به وبلاگ نیست..یک واقعیته..! البته فکر نکنید که مثلا این جمع خونوادگی شامل یکدونه عمو و یکدونه دایی و خانواده اشون بود ها..نخیر ..منظورم بردن چهار تا...
-
کمربند
چهارشنبه 1 تیر 1390 07:10
دیشب خونه دوستم دعوت بودم بچهه رو زدیم زیر بغلمون و رفتیم..من و صمیم خانوم! تو خونه هی با خودم گفتم چی بپوشم.چی بپوشم..یک شلوار جین مشکی خریده بودم چند وقت پیش ( دوهفته قبل)که یک چند سانتی باید کش می اومد! تا توش جا بشم..بعد مامانم هم قرن سوم هجری شمسی یک لباس برای من از سوریه اورده بود که اونم تا نصفه بالاتنه اش خوب...
-
خردادی خوب من
یکشنبه 29 خرداد 1390 12:47
امروز روز تولد توست...مردی که همه تلاشش رو کرد تا من دیرتر زایمان کنم تا تولدش و پسرک با هم توی یک روز باشه ولی من زاییدم!! و همه ارزوهاش با بیهوشی من به هپروت رفتن!!!(شکلک بدجنس!) امروز روز تولد توست .مرد من..مردی به رنگ همه فصول.. مثل همه وقتایی که پوست برنزه ات از سر لجبازی با من و اینکه ضد افتاب نمی زنی قهوه ای...